آبروى تو چون يخى جامد است كه در خواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو مى ريزي؟.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  مقالات (ادبیات)  >  شیوه تشبیهی و کاربرد تبلیغی آن در نهج البلاغه

شیوه تشبیهی و کاربرد تبلیغی آن در نهج البلاغه

 

مقدمه:

یکی از موضوعاتی که در وادی «تبلیغ» به آن برمی خوریم، شیوه های پیام رسانی است، که یکی از مهمترین آن ها «شیوه تمثیلی و تشبیهی» است. این شیوه که در گستره تعلیم و تربیت کاربرد بسیار مؤثری دارد به مربی امکان می دهد تا مطالب مورد نظر خود را در قالبی ساده و قابل فهم به مخاطبان خود منتقل کند. با توجه به اینکه موضوعات معنوی در دسترس حواس ظاهری انسان قرار نمی گیرند و به تجربه در نمی آیند، تفهیم آن ها به دیگران دشوار است و کارایی این شیوه نسبت به این دسته از آموزه ها دو چندان می شود.

ما در این مقاله بر آنیم تا گذری بر این شیوه در کتاب گرانسنگ نهج البلاغه داشته باشیم.

علم بلاغت و تشبیه

از آنجا که هدف ما در این مقاله، مروری بر نمونه هایی از تشبیهات امیرالمؤمنین علی علیه السلام و نگره تبلیغی به شیوه تشبیهی است، برای روشن شدن جایگاه این شیوه در علم بلاغت، مناسب است به ارکان، انواع، فواید و اغراض آن نگاهی گذرا داشته باشیم.

بلاغت در لغت به معنی شیوا سخنی و زبان آوری است و در اصطلاح معانی بیان، به معنی رسیدن به مرتبه منتهای کمال در ایراد کلام به رعایت مقتضای حال می باشد.(1)

که با جان انسان سرو کار دارد. زیرا مراد از آن، نوازش خاص و ایجاد مسرّتی است که از پس بیان در جان ما پدید می آید.(2)

آن شامل حقیقت، مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه است.(3)

مشارکت آن ها در یک یا چند صفت برای تبیین غرضی که متکلم در ذهن می پروراند می باشد.

تشبیه یکی از مظاهر زیبایی در زبان است و در علم بلاغت پایگاهی عظیم دارد، چرا که باعث روشنگری و تقریب معانی دور از ذهن می گردد و بر فضل و جمال معانی می افزاید و مجالی گسترده و فروغی فراوان و انبوه دارد.

بلاغت و شگفتی «تشبیه»، ناشی از پیوندی است که گوینده و سخنور بین یک چیز معمولی و یک امر عادی و خیالی و موجودی شگفت و ممتاز، به بهترین تعبیر برقرار می کند و ما را از عرصه ای پست به پهنه ای متعالی می رساند.(4)

ارکان تشبیه:

در هر تشبیهی چهار رکن اصلی وجود دارد:

1ـ مشبه یا مانسته

2ـ مشبه به یا هماننده

3ـ ادات تشبیه یا سازواره

4ـ وجه شبه یا همانندگی(5)

فراهم آمده و نه در یک جا در کتابی هم، چه امیر مؤمنان علیه السلام سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت.»

ویژگی های شیوه تشبیهی

برای آنکه به کاربرد تبلیغی شیوه تشبیهی پی ببریم لازم است محسنات و جایگاه آن را دریابیم.

فوائد و خواص شیوه تشبیهی را می توان در چند جمله خلاصه کرد:

الف) ایجاد تنوع در بیان مطالب

ب) تسهیل در بیان موضوعات سنگین و معنوی

ج) محسوس و ملموس شدن موضوعات برای مخاطب

د) سهولت در یادگیری مطالب دشوار و فراهم شدن زمینه پذیرش و هدایت افراد.

اغراض تشبیه(6)

اغراض ما درشیوه تشبیهی گوناگون است. برخی از این اغراض عبارتند از:

1 ـ بیان وصف و حال مشبه: مانند تشبیه حجاج به کبوتران.

«و یألهون الیه ولوه الحمام؛(7) و بدان پناه برند چون کبوتران.»

سفید.

«فهی کرایات بیض قد نفذت فی مخارق الهواء؛(8) [و از آنان دسته ای است که] همچون پرچم های سفید، از سویی درون هوا رفته است.»

3 ـ تقریر حال مشبه و تقویت شأن آن در ذهن شنونده، مانند تشبیه مبلغ بی عمل به کمان بی تیر.

«الداعی بلا عمل کالرامی بلا وتر؛(9) آن که (مردم را به خدا) خواند و خود به کار نپردازد، چون تیرافکنی است که از کمان بی زه تیر اندازد.»

4 ـ اظهار تزیین مشبه

مانند تشبیه بال طاووس به سیم و زر و گل های بهاره و حله های نگارین و... .(10)

(11)

بلاغت در لغت به معنی شیوا سخنی و زبان آوری است و در اصطلاح معانی بیان، به معنی رسیدن به مرتبه منتهای کمال در ایراد کلام به رعایت مقتضای حال می باشد.

تشبیه یکی از مظاهر زیبایی در زبان است و در علم بلاغت پایگاهی عظیم دارد، چرا که باعث روشنگری و تقریب معانی دور از ذهن می گردد و بر فضل و جمال معانی می افزاید و مجالی گسترده و فروغی فراوان و انبوه دارد.

دریافتم آن حضرت بر حق است. آنگاه علی علیه السلام به من فرمود: «پس بیعت کن»، پاسخ دادم: «من فرستاده گروهی از مردمم و به کاری دست نمی زنم تا نزد آنان برگردم.»

علی علیه السلام فرمود: «ارأیت لو ان الذین وراءک بعثوک رائدا تبتغی لهم مساقط الغیث فرجعت الیهم و اخبرتهم عن الکلاء و الماء فخالفوا الی المعاطش و المجارب ما کنت صانعا؟ قال کنت تارکهم و مخالفهم الی الکلاء و الماء. فقال علیه السلام : فامدد اذا یدک. فقال الرجل: فوالله ما استطعت ان امتنع عند قیام الحجة علی فبایعته علیه السلام ؛(12)

من تمام گشت، سرباز زدن نتوانستم و با او بیعت کردم.»

علی علیه السلام در این حادثه با بهره گیری از شیوه تشبیهی، مقدمات هدایت انسانی را فراهم می کنند و آنچنان متناسب حق و باطل را تشببیه می کنند و وضعیت انسان جویای حقیقت را به تصویر می کشند که در جان مخاطب می نشیند و عطش کویرستان سینه اش را فرو می نشاند و راهی جز پذیرش حق و کرنش در مقابل بلاغت معجزه آسای امیر بیان برای او باقی نمی ماند.

قرآن و شیوه تشبیهی

با توجه به کارایی و تأثیر گذاری تشبیه در تفهیم مطالب، قرآن کریم در فرایند هدایت انسان از این شیوه به خوبی بهره گرفته است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم.

ـ خداوند خود را نور آسمان و زمین می داند و نقش خود را چنین تشبیه می کند: ««الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح»؛(13)

خداوند نور آسمان ها و زمین است. مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی باشد.»

ـ قرآن کریم صدقاتی را که با منت و اذیّت و از روی ریا داده شود این گونه تشبیه می کند:

««یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی ... فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا»؛(14) ای کسانی که ایمان آورده اید، صدقات خود را همانند کسی که به خدا و روز قیامت ایمان ندارد، با منت و اذیت باطل مکنید. پس مثل او مانند سنگ صافی است که بر روی آن خاک نشسته باشد، به ناگاه باران تندی فرو بارد و آن سنگ را همچنان کشت ناپذیر باقی گذارد.»

ـ و انفاق را چنین به تصویر می کشد:

««مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأة حبه»؛(15) مثل آنان که مال خود را در راه خدا انفاق می کنند مانند دانه ای است که هفت خوشه برآورد و در هر خوشه ای صد دانه باشد.»

ـ و زوال پذیری دنیا را این گونه به قالب تشبیه در می آورد:

«واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیما تذروه الریاح»؛(16) و برایشان زندگی دنیا را مثل بزن که چون بارانی است که از آسمان ببارد و با آن گیاهان گوناگون به فراوانی بروید. ناگاه خشک شود و باد به هر سو پراکنده اش سازد.

ـ و اضطراب منافقین را به زیبایی چنین ترسیم می کند:

«مثلهم کمثل الذی استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لایبصرون»؛(17) مثلشان، مثل آن کسی است که آتشی افروخت، چون پیرامونش را روشن ساخت، خدا روشنایی از آنان بازگرفت و نابینا در تاریکی رهایشان کرد.

اینک به نمونه هایی از تشبیهات حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه می پردازیم، بی آن که به نوع تشبیهات و نکات بلاغی آن ها اشاره کنیم.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

«طبیب دوار بطبه، قد احکم مراهمه واحمی مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجة الیه من قلوب عمی و اذان صم و السنة بکم متبع بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیرة؛(18) طبیبی که بر سر بیماران گردان است و مرهم او بیماری را بهترین درمان ـ و آنجا که دارو سودی ندهد ـ داغ او سوزان. آن را به هنگام حاجت بر دل ها نهد ـ که از دیدن حقیقت ـ نابیناست و گوش هایی که ناشنواست و زبان هایی که ناگویا است. با داروی خود دل ها را جوید که در غفلت است ـ یا از هجوم شبهه ـ در حیرت.»

علی علیه السلام

«انما مثلی بینکم کمثل السراج فی الظلمة، یستضیئ به من ولجها، فاسمعوا ایها الناس دعوا و احضروا اذان قلوبکم تفقهوا؛(19) همانا من میان شما همانند چراغم در تاریکی، آن که به تاریکی پای گذارد از آن چراغ روشنی جوید [و سود بردارد[ پس ای مردم بشنوید و در دل بگنجانید و گوش دل خود را آماده کنید تا نیک بدانید.»

«انا من رسول الله کالضوء من الضوء و الذراع من العضد؛(20) من و رسول خدا صلی الله علیه و آله چون دو شاخیم از یک درخت رسته و چون آرنج به بازو پیوسته.»

«و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی؛(21) و او می داند که جایگاه من نسبت به خلافت همانند سنگ آسیا نسبت به استوانه میانی است.»

ابن ابی الحدید تفسیر دیگران از این جمله را چنین بیان کرده است که: همچنان که سنگ آسیا جز بر گرد استوانه خویش نمی چرخد و گردش آن بدون قطب بی فایده است، نسبت من به خلافت نیز چنین است که جز به من قوام نمی یابد و مدار آن جز بر گرد من نمی گردد.

وی سپس می گوید: «به نظر من امام منظور دیگری دارد و آن این است که من در متن خلافت آن چنان که محل استقرار استوانه آسیا درست در وسط سنگ است، واقع شده ام.»(22)

اهل بیت علیهم السلام

«الا ان مثل آل محمد صلی الله علیه و آله کمثل نجوم السماء اذا خوی نجم طلع نجم؛(23) همانا مثل آل محمد به ستارگان آسمان نماید که اگر ستاره ای فرو شد ستاره دیگر برآید.»

مقدرات الهی

«فان الامر ینزل من السماء الی الارض کقطرات المطر الی کل نفس بما قسم لها من زیادة او نقصان؛(24)

می رساند.»

تقوا

«و اعلموا عباد الله ان التقوی دار حصن عزیز؛(25)

بندگان خدا! بدانید که پرهیزکاری خانه ایست چون دژ استوار.»

«فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکه...؛(26) همانا ترس از خدا کلید درستی کردار است و اندوخته قیامت را به کار و از هر بندگی موجب رهایی و رهایی از تباهی.»

گناه و خطا

«الا و ان الخطایا خیل شُمُس حمل علیها اهلها و خُلِعت لجمها فتقحمت بهم فی النار؛(27)

آتش در اندازند.»

«والفجور دار حصن ذلیل لایمنع اهله و لایحرز من لجاء الیه؛(28)

است.»

«فان الحسد یأکل الایمان کما تأکل النار الحطب؛(29)

پس همانا حسادت ایمان را می خورد چنان که آتش هیزم را.»

«و ایاک و مصادقة الکذاب، فانه کالسراب یقرب علیک البعید و یبعد علیک القریب(30)؛

و از دوستی دروغگو بپرهیز که او سراب را ماند، دور را به تو نزدیک، و نزدیک را به تو دور نمایاند.»

جهاد در راه خدا

« هو لباس التقوی و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه؛(31)

اوست.»

«و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی؛(32)

پهناور.»

قلب نوجوان

«و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیئ قبلته؛(33) دل نوجوان چون زمین ناکشته است، هر چه در آن افکنند، بپذیرد.»

دنیا و اهل آن

«فانما مثلکم و مثلها کسفر سلکو سبیلاً فکانهم قد قطعوه و اَمّوا علما فکانهم قد بلغوه؛(34) همانا مثل شما و دنیا، چون گروهی همسفر است که به راهی می روند و تا در نگرند آن را می سپرند و یا قصد رسیدن به نشانی کرده اند و گویی بدان رسیده اند.»

«و مثل من اغترکمثل قوم کانوا بمنزل خصیب فنبأ بهم الی منزل جدیب...؛(35) و مثل آنان که به دنیا فریفته گردیدند، چون گروهی است که در منزلی پر نعمت بودند و از آنجا رفتند و در منزلی خشک و بی آب و گیاه رخت گشودند....»

«و ان اهل الدنیا کرکب بیناهم حلوا اذا صاحبهم سائقهم فارتحلوا؛(36)

و همانا مردم دنیا همچون کاروانند تا بار فکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند تا بار بندند و برانند.»

آنچه به عنوان نمونه شیوه تشبیهی از نهج البلاغه آورده ایم، تنها قطره هایی جانفزا از دریای بی کران بلاغت امیر بیان علیه السلام است. واگر بخواهیم هر یک از آن ها را موشکافی کنیم خود

مبلّغ باید بتواند به تناسب موقعیت، زمان، مکان، جنس، سن و استعداد مخاطب، شیوه تشبیهی را به کار ببرد، زیرا انسان ها با یکدیگر از جهات مختلف تفاوت دارند و مبلغ هر چه بتواند در تشبیهی که به کار می برد این تناسب ها را لحاض کند، تبلیغ او مؤثرتر خواهد بود.

مقاله ای مستقل می طلبد. و ما به دلیل مجال اندک بدون هیچ توضیحی آن ها را از نظر گذراندیم، باشد که خوانندگان عزیز و فرهیخته، خود، در ظرائف این سخنان کنکاش کنند.

گام عملی(37)

دست یابد و به زبان روز با مخاطب سخن بگوید.ما به چند نمونه اشاره می کنیم:

ـ زن بی حجاب مانند سیم برقی است که پوشش ندارد و خطر آفرین است.

ـ کنترل غرایز نظیر کنترل گاز است، که اگر در مسیر صحیح خود استفاده شود حرارت و نور و برکت دارد و گرنه نتیجه اش انفجار و نابودی است.

ـ کسی که باید برای چند سال گناه همیشه در آتش جهنم بماند، چون کسی است که در یک دقیقه چشم خود را در می آورد و یک عمر کور می ماند.(38)

است.

رابطه خدا با انسان

خداوند برای آن که با انسان ها در ارتباط باشد و پیام های خود را برایشان بفرستد، باید یک پایگاه و گیرنده در وجود تمامی آنان قرار دهد. این پایگاه همان نفس انسان است.

««و نفس و ماسوّیها فالهما فجورها و تقویها»(39)

نمی شنوند. آری

آوای خدا همیشه در گوش دل است کو دل که دهد گوش به آوای خدا

تا این جا قلب انسان را به پایگاه ارتباطی و گیرنده، تشبیه کردیم و الهام الهی را به امواج. اما برای این که به مخاطب تفهیم کنیم که چگونه ممکن است پیام از طرف خدا ارسال شود اما انسان ها در شنیدن آن متفاوت باشند و منشأ این تفاوت کجاست، باید باز از شیوه تشبیهی مدد بگیریم.

می دانیم که فضای اطراف ما، آکنده از امواج صوتی و تصویری است، اما هرگز بدون ابزار مناسب دریافت آن ها ممکن نیست. اگر این سخن را قبل از اختراع دستگاه گیرنده (رادیو)، به ما می گفتند به جهت آن که وسیله ای مناسب در اختیار ما نبود باور نمی کردیم. حال با این که این امواج همیشه در فضای اطراف ما وجود دارد و دائما از مرکز فرستنده ها ارسال می شود تنها کسی آن ها را دریافت می کند که شرایط لازم را داشته باشد.

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

شرایط لازم برای دریافت پیام:

الف: در اختیار داشتن گیرنده

«انّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب... »(40)

ب: وصل کردن آن به منبع انرژی و روشن کردن آن

«فامنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا... »(41)

ج: سالم نگه داشتن آن

«الاّ من آتی الله بقلب سلیم(42)»

د: توجه به مطالب دریافت شده

«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما

نهاکم عنه فانتهوا(43)»

می گوید:

کیست این پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گوید سخن
آن که گوید از لب من راز کیست بشنوید این صاحب آواز کیست
در من این سان خود نمایی می کند ادعای آشنایی می کند
کیست این گویا و شنوا درتنم؟ باورم ناید که یا رب این منم(44)

پی نوشت ها:


1 ـ لغت نامه دهخدا.

2 ـ جلوه های بلاغت در نهج البلاغه، دکتر محمد خاقانی، ص 18.

3 ـ لغت نامه دهخدا.

4 ـ جلوه های بلاغت در نهج البلاغه، دکتر محمد خاقانی، ص 71.

5 ـ بیان در شعر فارسی، دکتر بهروز ثروتیان، ص 40.

6 ـ جلوه های بلاغت در نهج البلاغه، دکتر محمد خاقانی، ص 90.

7 ـ نهج البلاغه، خطبه 1.

8 ـ همان، خ 90.

9 ـ همان، حکمت 33.

10 ـ همان، خطبه 164.

11 ـ همان، نامه 68.

12 ـ همان، خ .17.

13 ـ نور/35.

14 ـ بقره/264.

15 ـ بقره/261.

16 ـ کهف/45.

17 ـ بقره/17

18 ـ نهج البلاغه، خطبه 108.

19 ـ همان، خطبه 187.

20 ـ همان، نامه 45.

21 ـ همان، خ 3.

22 ـ جلوه های بلاغت در نهج البلاغه، دکتر محمد خاقانی، ص 83.

23 ـ نهج البلاغه، خطبه 99.

24 ـ همان، خ 23.

25 ـ همان، خ 157.

26 ـ همان، خ 230.

27 ـ همان، خ 16.

28 ـ همان، خ 157.

29 ـ همان، خ 86.

30 ـ همان، ق 38.

31 ـ همان، خ 27.

32 ـ همان، ق 374.

33 ـ همان، ک 31.

34 ـ همان، خ 98.

35 ـ همان، ک 31.

36 ـ همان، ق 415.

37 ـ برای آشنایی بیشتر با تشبیهات و تمثیلات متناسب، به کتاب مثل ها و پندها، تألیف آیت الله حائری شیرازی، که چند مجلد است رجوع کنید.

38 ـ قرآن و تبلیغ، محسن قرائتی، ص 179.

39 ـ شمس/ 8 ـ 7.

40 ـ ق/37.

41 ـ تغابن/8.

42 ـ شعرا/89.

43 ـ حشر/7.

44 ـ گنجینة الاسرار، عمان سامانی.

منبع :مجله  مبلغان  آذر 1379، شماره 11