روشهای تربیتی در نهج البلاغه (3)
تأثیر محیط در تربیت
در شماره پیش مطالبی درباره معنی و مفهوم تربیت و همچنین طبیعت و زیست شناسی کودک از دیدگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه ارائه شد و اینک دیدگان آن حضرت در رابطه با تأثیر محیدط در انسانها، بالاخص کودکان:
محیط، مجموعه شرایط و عواملی است که انسان در میان آنها زندگی می کند و بر روند زیست و حیات او تأثیر دارند. دقیقا این شرایط بدون رعایت مسأله «تربیت» ناممکن خواهد بود. البته، دوری و نزدیکی این عوامل و مناسبات، چندان تأثیر مهمی در شرایط محیطی ندارد. زیرا گاهی یک عامل بسیار نزدیک، تأثیر چشم گیری در تربیت ندارد و احیانا یک عامل دوردست، آنچنان در تربیت مؤثر است که ممکن است مجرای تفکر و طبیعت زندگی آدمی را تغییر دهد.
نمونه بارز این عوامل، به تعبیر قرآن مجید، زندگی بادیه نشینانی است که ادعای ایمان می کردند و در جمع مؤمنان می زیستند اما قرآن مجید آنها را از داشتن روح ایمان، محروم می داند زیرا ایمان در اعماق دل آنها نفوذ نکرده بود:
«قالَتِ الاعرابُ امنّا قُل لَم تؤمنوا ولکِن قولوا أسْلَمْنا و لمّا یَدْخُلِ الایمانُ فی قُلوبِکُم(1)».
«بادیه نشینان می گویند ما ایمان آورده ایم، به آنها بگو شما ایمان نیاورده اید اما می گویید اسلام آورده ایم در حالی که ایمان در قلوب شما وارد نشده است».
ولی گاهی ما یک حادثه تاریخی را می شنویم که سالها پیش اتفاق افتاده است و شاید در کشورهای بسیار دورتری از مکان زندگی ما، اما با وجود این، ما از این مسأله تاریخی، متأثر می شویم و در تفکر و حیات روحی ما اثر می گذارد. مانند مسأله بردگی و آزادی آنها، جنگهای شمال و جنوب و امثال اینها.
از این جا روشن می شود که محیط و شرایط اقلیمی و اجتماعی، کاملاً در روحیّات و تربیت انسان، اثر دارد و راههای عقلانی و وجدانی و سلوکی آدمی را تعیین می کند. لذا برای تمامی مربیان اجتماعی، ضرورت دارد که شرایط محیطی را کاملاً در تربیت کودک در نظر بگیرند و تأثیر قطعی آنرا در راه و روش زندگی، ملاحظه کنند.
در اینجا طرح سؤالات زیر، ضروری می نماید:
- آیا باید کودک را در مجموع شرایط موجود، تربیت کرد یا او را برای زندگی آینده و جامعه فردا آماده ساخت؟
- طرح و برنامه زندگی آینده چیست؟
دوباره به مسأله محیط و تأثیر آن در تربیت برمی گردیم. اصولاً عواملی که انسان را احاطه دارد و او را تحت تأثیر قرار می دهد بر دو نوع است:
- محیط مادی: منظور از محیط مادی، همان شرایط طبیعی و زیستی است که آدمی در متن آن رشد می کند. زمین، آفتاب، ستارگان، شرایط جغرافیایی، معادن، آبها، گیاهان با انواع گوناگون آن و... محیط مادی را تشکیل می دهند که در علوم طبیعی از آنها بحث می شود. این شرایط، قطعا در کیفیت و صحت و چگونگی زندگی انسانها دخالت دارند.
- محیط اجتماعی و فرهنگی: روابط افراد با یکدیگر و در سطوح مختلف و تمامی روابط اقتصادی، سیاسی، فنی، اخلاقی و روانی که آدمی در چارچوب آنها زندگی می کند، بر شخصیت و تربیت او اثر می گذارند. مجموعه این شرایط در علوم انسانی، مورد بحث می باشد.
قطعا هریک از این دو محیط (طبیعی و اجتماعی) تابع یک سلسله قواعد و قوانین منطقی هستند که فرد تربیت پذیر، ضرورتا باید خود را با آنها تطبیق دهد و لوازم آنها را پیاده کند.
امام علی علیه السلام در بخشی از خطبه های خود به شرایط محیط طبیعی اشاره می کند و می فرماید: خداوند این نعمت ها را برای انسان آفریده که او به عنوان «خلیفة الله» از آنها استفاده کند و رسالت الهی خود را انجام دهد.
«فالله سُبْحانَه قَبْلَ أنْ یَخْلُقَ الانسان، خَلَقَ الکَوْنَ و رَتَّبَهُ أحْسَنَ ترتیب و نَظَّمَهُ أجْمَلَ تَنظیم. و قهد الارض و أتَمَّ مرافقها علی اکملِ الوُجوُه فَخَلَقَ فیهَا الهَواءِ الطلق و أجْری فیهَا العُیونَ و الانْهار و أعدّ انواعَ الاطْعمَة و الاشْربَة و مِن کُلِّ الثَّمَرات و أنبتَ فیها النّبات و الزّهر مختلفا الوانه... و بعد أنْ اتمها و جَمَعَ فیها ما تَشْتَهِی الانْفُسُ و تَلَذُّ الاعْیُن، أخْرَجَ الیها الانسان و أسْکَنَه فیها علی أن یَکونَ «خَلیفَتُهُ» فی ارضِهِ یحیی فی کَنَفِها و یَعیش فی خَیْراتِها و یَمضی فی اقوالِهِ و افعالِهِ و نوایاه و مقاصِدِهِ وِفْقَ احْکامَ الله سبحانه و ارادته(2)».
«خداوند پیش از آنکه انسان را بیافریند، جهان را خلق کرد و آنرا با بهترین نسق و زیباترین نظام، مرتب ساخت و بیاراست. زمین را برای زندگی آماده ساخت و همه راهها و مرافق حیات را به بهترین صورت روی آن فراهم کرد. هوای آزاد آفرید و نهرها و چشمه سارهای فراوان در آن جاری ساخت و انواع نعمت ها و غذاها را، فراهم آورد از هرگونه گیاه و سبزی و گل و ریحان با رنگ های گوناگون خلق کرد هنگامی که آفرینش آن به اتمام رسید و از همه جوانب، زندگی و شرایط آن فراهم شد، انسان را به وجود آورد و در زمین اسکان داد تا جانشین او گردیده و تا در زمین زندگی کرده و از خیرات آن بهره مند شود و سرانجام زندگی و اقوال و افعال خود را طبق احکام خداوندی، انسجام بخشد».
و همین طور محیط اجتماعی و فرهنگی، دارای قواعد و قوانین منظمی است. همچون قوانین اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، روانی و روابط مدنی، نظامی و انسانی. همه این نظامها در عرصه اجتماع، ممکن است با همدیگر تصادم داشته باشند. ضرورت دارد که برای «تربیت»، قواعد مناسبی در نظر گرفته شود که زندگی در سایه آنها کاملاً آرامش بخش و مطمئن شود. طبیعی است که این قواعد و نظامها، محصول یک روز و دو روز نیست، بلکه نتیجه سالها و قرن ها تجربه می باشد که در تطور ایّام و تحول روزگار به دست ما رسیده است.
امام می فرماید:
«و مضَتِ الدُّهور و سَلَفَتِ الآباء و خَلَفَتِ الأبناء الی أنْ بَعَثَ الّله سبحانه، محمدا رسول الّله صلی الله علیه و آله . لإنجاز وَعْدِهِ و تَمامَ نُبُوَّتِهِ مأخوذا عَلَی النَّبیّین میثاقِهِ. مشهورةً سیماته، کریما میلاده و اهل الارض یومئذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ و أهْواءٌ مُنْتَشِرَةٌ و طوائق مُتشَتِّتَه بین مشبّه لله بخلقه أوْ مُلْحِدٌ فی اسْمِهِ أوْ مُشیرٌ الی غَیْرِهِ فَهَداهُم بِهِ مِنَ الضَّلالَة و أنْقَذَهُم بمَکانه من الجهالة... فقبضَه الیه کریما صلی الله علیه و آله و خَلَّفَ فیکُم ماخَلَفت الانبیاء فی اممها. إذْ لَمْ یَتْرَکوهم هملاً بغیر طریق واضح و لاعلمٍ قائمٍ. کتاب ربّکم فیکم مبینا حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله(3)».
«و روزگار سپری شد. پدران رفتند و پسران جای آنان را گرفتند تا آنکه خدای سبحان، محمد صلی الله علیه و آله را پیامبری داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا، مقرون گرداند. طومار نبوت او به مهر پیامبران، ممهور و نشانه های او را در کتاب گذشتگان، مذکور و مقدم او بر همه مبارک و موجب سرور. درحالی که مردم زمین هر دسته به کیشی گردن نهاده بودند و هر گروه پی خواهشی افتاده و در خدمت آیینی ایستاده. یا خدا را همانند آفریدگان دانسته یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته یا به بتی پیوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدور از گروهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهاند».
اینجا ضرورت دارد درباره آن راه روشنی که امام به آن اشاره دارد، توضیحی داده شود.
قانون تطوّر و ویژگیهای آن
از خلال خطبه های حضرت علی علیه السلام آشنا شدیم که حیات بشری، مشمول قانون تطوّر و تحوّل است و این یک سنّت الهی است که بر حیات فردی و اجتماعی، به طور عموم حتّی رسالت های آسمانی نیز شامل است. امام علیه السلام به سقوط تمدن ها اشاره می کند و به یاد می آورد که چگونه آنها تغییر یافتند و ملّت های دیگر جایگزین آنها شدند تا اینکه رسالت آسمانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله نازل گردید «مضت الدهور و سلفت الآباء».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد که هدایت الهی را به اتمام رساند (و اتممت علیکم نعمتی) و حیات متحول بشری را پاسخگو باشد و با تنظیم قوانین و نظامها حیاتی جامع و عادل، زندگی بشری را هدایت کند. در تنظیم این قوانین و نظامها، چنان خاصیت انطباق و تحول پذیری را رعایت کرده است که می تواند کاملاً بر تطور زمان و زندگی نسل های آینده تطبیق شوند.
علی علیه السلام رسالت این دین آسمانی را در خطبه خود توضیح می دهد:
«کتاب ربّکم فیکم مبیّنا حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصته و عزائمه و خاصه و عامّه و عبره و امثاله و مرسله و محدوده و محکمه و متشابهه. مفسّرا مجمله و مبینا غوامضه بین مأخوذ میثاق علمه و موسّع علی العباد فی جهله و بین مثبت فی الکتاب فرضه و معلوم... فی السّنّة أخذه و مرخص فی الکتاب ترکه و بین واجب بوقته و زائل فی مستقبله و مباین بین محارمه من کبیر أوعد علیه نیرانه أو صغیر أرصد له غفرانه و بین مقبول فی ادناه موسّع فی أقصاه(4)».
«کتاب پروردگارتان، در دسترس شماست حلال و حرام آن پیدا است. واجب و مستحب آن هویداست. ناسخ و منسوخش روشن و رخصت و عزیمت آن معیّن. خاص و عامّش معلوم، پند و مثلهایش مفهوم. مطلق و مقیّدش پدیدار و محکم و متشابهش آشکار. مجمل آن تفسیر شده و نامفهومش تعبیر شده. از حکمی که بدانند و انجام دادنی است و آنچه ندانند واگذاردنی است. حکمی است که وجوب آن در قرآن، معیّن و نسخ آن، در سنّت، مبرهن و حکمی که سنّت گوید، باید و کتاب رخصت دهد که ترک آن شاید. و حکمی که در وقتی خاص بر مکلّف نوشته است و چون وقتش سپری شد، تکلیف، هشته است و حرام هایی ناهمسان کیفرهایی سخت و یا آسان. کتابی بزرگ که کیفرش آتش آن جهان است و گناه خرد که برای توبه کننده، امید غفران است یا آنچه مقبول میان دشوار و آسان».
ما می بینیم تطوّر، یک قانون عام است که در بقای اصلح در همه زمینه های حیات بشری تأثیر دارد. حتی رسالات آسمانی و حیات ملت ها نیز مشمول چنین قانونی است(5).
هر پیام آسمانی و رسالت الهی که با روح زمان، هماهنگی داشته باشد و با تطور و تحول روزگار، همخوانی نماید، قطعا قابل دوام و بقاء می باشد. همین طور جامعه هایی که حیات معنوی آنها الهام گرفته از پیام های آسمانی است، قطعا در تطور زمان، قابل دوام است و همچنین انسانی که بتواند خود را مطابق اهداف حیاتی و روح پیام و رسالت زنده تطبیق دهد، می تواند با عزّت و شرف زندگی کند و عضو مؤثری از جامعه خود گردد. اما انسانی که از تطبیق خود با روح زمان عاجز است، قطعا راه پوسیدگی و فناء را می پیماید.
از این نقطه نظر است که به اهمیت تربیت، در تکوین شخصیت فرد و تطبیق او با شرایط زندگی، پی می بریم. در واقع، «تربیت»، عملی است که دانش آموز را با محیط خود و تطور آن، وفق می دهد.
تغییر و دگرگونی دانش آموز
منظور از تغییر کودک دانش آموز، تحول درونی و نفسانی و تطور او در بهره گرفتن از امکانات و استعدادهای خود در روند زمان است تا بتواند از زندگی خود به نحو احسن، بهره مند شود و در اجتماع، یک عضو مفید و مؤثر باشد. و قطعا این تحول، بدون درک شرایط محیط و کشف اسرار آن میسر نمی شود. و لذا در این زمینه او نیاز دارد که به کسب معلومات و تحصیل علوم بپردازد و خود را برای زندگی آینده در اجتماع، آماده کند.
امام علی علیه السلام می فرماید:
«یا کمیل: العِلْمُ خَیْرٌ مِنَ المال، العِلمُ یَحْرُسُک و أنتَ تَحْرُسُ المال و المال تَنْقُصُهُ النَّفَقَه و العلم یُزْکّوا علی الإنفاق و ضیع المال یزول بزواله(6)».
«ای کمیل! دانش به از مال است که دانش، تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان، مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید و پرورده مال با رفتن مال نپاید».
و باز می فرماید:
«العلمُ دین یُدانُ بِهِ، بِهِ یَکْسِبُ الانسان الطّاعة فی حیاتِهِ و جمیل الاحدوثة بعد وفاتِهِ. والعلم حاکم و المال محکومٌ علیه(7)».
«ای پسر زیاد! شناخت دانش، دِیْن است که باید بدان گردن نهاد. آدمی در زندگی به دانش طاعت آموزد و برای پس از مرگ نام نیک اندوزد و دانش فرمانگذار است و مال فرمانبردار».
آری به وسیله علم، آدمی بر محیط مسلط می شود و همه عوامل طبیعی و اجتماعی را به نفع خود استخدام می کند. به وسیله علم، انسان بر نوامیس طبیعی و قوانین حیات تسلط می یابد و آنها را در رفاه زندگی و رفع موانع و بهبود اوضاع، استخدام می کند.
با آگاهی از علوم انسانی، انسان به توانایی ها و استعدادهای خود، پی می برد و روابطش را با افراد دیگر استحکام می بخشد؛ محیط خود را ارزیابی کرده و بر تهیّه زندگی موفق، آماده می شود.
علی علیه السلام به حدود این خودشناسی اشاره دارد و تأکید می کند که نیروهای جهل، آنجا روی می آورد که انسان به ذات خویش ناآگاه باشد. «العالِمُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَه و کَفیَ المَرْءُ جَهْلاً أنْ لایعرف قدره(8)».
«دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی مرد این بس که پایه خود را نشناسد».
پس معرفت و شناخت، نزد امام علی علیه السلام ، محبت و حیات و تصدیق هستی است. اگر آدمی می خواهد زنده بماند و جهان را در روش آن هماهنگی نماید، ضرورت دارد که آگاهیش را از خود و توانایی هایش، افزایش دهد.
علومی که آدمی به دست می آورد، حتما باید نوعی عمل و تربیت را تقویت نمایند وگرنه انسان، چهارپایی است که کتاب و دفتر حمل می کند. انسانی که در زندگی، از نظر عملی، گفتارش با کردارش وفق ندهد، شخصی زیانکار و خسارت دیده است. لذا امام علیه السلام کسانی را که در زندگی خود معیاری صحیح و نیرانی درست در کارها و افکارشان ندارند، به سختی نکوهش می کند و آنها را از هرگونه فضیلت، عاری می داند.
«علی اختلاف حججها فی دینها، لایقتصون اِثر نبیٍ و لایَقْتَدونَ یعمل وصیّ لایؤمِنونَ بِغَیْبٍ و لایَعْفونَ عَن عَیْبٍ. یعملون فِی الشُّبَهاتِ و یَسیرونَ فِی الشَّهَواتِ. المعروفُ فیهِم ماعَرَفوا و المنکَرُ عندَهُم ماانکروا. مفزعهم فی المعضلات الی انفسهم و تعویلهم فی المبهمات علی آرائهم. کان کل أمری منهم امام نفسه قد اخذ منها ما یَری یعری و ثقات و اسباب محکمات(9)».
«با گوناگونی حجتهاشان در دین، نه پی پیامبری را می گیرند و نه پذیرای کردار جانشین اند، نه غیب را باور دارند و نه عیب را وامی گذارند. به شبهه ها کار می کنند و به راه شهوت ها می روند. معروف، نزدشان چیزی است که می شناسند و بدان خرسندند و منکر، آن است که آن را نمی پسندند. در مشکلات، خود را پناه جای شمارند و در گشودن مهمات، به رأی خویش تکیه دارند. گویی هر یک از آنان، امام خویش است که در حکمی که می دهد -بی تشویش است- چنان می بیند که به استوارترین دستاویزها چنگ زده و محکمترین وسیلتها را به کار برده».
این گروهی که مورد هجوم امام هستند، کسانی اند که به جز آنچه هوای نفس و امیال شان اقتضاء می کند، از چیز دیگری تبعیت نمی کنند. حق و باطل، معروف و منکر، چیزهایی است که آنها می گویند نه اینکه از راه تجربه و استدلال های عقلانی به دست می آیند و هیچ گونه تقوایی بر زندگیشان حاکم نیست.
آری این گروه، حتی علم و اندیشه را نیز در راه هوس ها و امیال پست خود استخدام می کنند و تنها هدفشان رسیدن به امیال نفسانی است. هرگونه اخلاق فاضله در زندگی شان تباه است و هیچگونه اعتباری به درستکاری و صداقت، قائل نیستند.
- حجرات، 14.
- منبع التربیة عند الإمام علی علیه السلام ، محمدحسین ادیب، ص 33.
- ترجمه نهج البلاغه، دکتر جعفر شهیدی، ص 6.
- ترجمه نهج البلاغه، دکتر سید جعفر شهیدی، ص 7.
- وَعَدَ الّله الّذینَ امنوا منکم و عَمِلوا الصّالِحات لَیَسْتَخْلِفَنَّهم فی الارض کما اسْتَخْلَفَ الّذینَ مِنْ قَبْلِهِم.
- نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، ص 387.
- همان، ص 387.
- همان، ص 95.
- نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، ص 70.
منبع : مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره 5 (85) ، ثقفی، سید محمد