اى مردم، بايد خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه كيفر ، ترسان بنگرد ، زيرا كسى كه رفاه و گشايش را زمينة گرفتار شدن خويش نداند ، پس خود را از حوادث ترسناك ايمن مى پندارد و آن كس كه تنگدستى را آزمايش الهى نداند پاداشى را كه اميدى به آن بود از دست خواهد
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عبدالمحمد آیتی)  >  درباره طلحه و زبیر ( خطبه شماره 137 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

(137) (و من كلام له ( عليه السلام  ) (في معنى طلحة و الزبير)

  1. وَ اللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً
  2. وَ لَا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نَصَفاً
  3. وَ إِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَكُوهُ
  4. فَإِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ
  5. وَ إِنْ كَانُوا وُلُّوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ
  6. وَ إِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ
  7. وَ إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَّسْتُ وَ لَا لُبِّسَ عَلَيَّ
  8. وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ
  9. فِيهَا الْحَماءُ وَ الْحُمَةُ وَ الشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ
  10. وَ إِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ وَ قَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ
  11. وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغْبِهِ
  12. وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ
  13. لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ
  14. وَ لَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ
  15. (منه)
  16. فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبَالَ الْعُوذِ الْمَطَافِيلِ عَلَى أَوْلَادِهَا
  17. تَقُولُونَ الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ
  18. قَبَضْتُ كَفِّي فَبَسَطْتُمُوهَا وَ نَازَعْتُكُمْ يَدِي فَجَذَبْتُمُوهَا
  19. اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِي وَ ظَلَمَانِي وَ نَكَثَا بَيْعَتِي وَ أَلَبَّا النَّاسَ عَلَيَّ
  20. فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا
  21. وَ لَا تُحْكِمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا
  22. وَ أَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِيمَا أَمَلَّا وَ عَمِلَا
  23. وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ وَ اسْتَأْنَيْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ فَغَمِطَا النِّعْمَةَ وَ رَدَّا الْعَافِيَةَ.

متن فارسی

سخنى از آن حضرت (علیه السلام) در باره طلحه و زبير

  1. به خدا سوگند، كه از انتساب هيچ منكرى به من خوددارى ننمودند
  2. و، در رفتار ميان من و خود رعايت انصاف نكردند.
  3. ايشان حقى را طلب مى كنند كه خود آن را واگذاشتند و خونى را مى خواهند كه خود آن را ريخته اند .
  4. اگر من در آن كار با آنان شريك بوده ام آنان خود بى نصيب نبوده اند
  5. و اگر آنان خود و بى من چنان كرده اند، پس آنهايند كه بايد بازخواست شوند
  6. و نخستين گامى كه در راه عدالت برمى دارند، بايد به زيان خود حكم دهند.
  7. هر آينه، بصيرت و بينايى من با من است. من امرى را بر كسى مشتبه نكرده ام و امرى هم بر من مشتبه نشده است.
  8. اينان گروه ستمكاران اند.
  9. در ميان ايشان گل سياه فتنه است و زهر كژدم گزنده و كارشان به شبهه افكندن است، شبهه اى ظلمانى.
  10. و حال آنكه، حقيقت آشكار است و باطل خود درختى است از ريشه بركنده.
  11. زبانش بريده است و شرانگيزى نتواند.
  12. به خدا سوگند برايشان به دست خود آبگيرى كنم
  13. كه سيراب از آن بيرون نروند
  14. و از آن پس از هيچ آبگيرى آبى ننوشند.
  15. هم از اين سخن
  16. همانند ماده شترى كه به كره خود مى گرايد، به من روى نهاديد
  17. و، در حالى كه، پياپى مى گفتيد: بيعت، بيعت.
  18. من دستم را مى بستم و شما آن را مى گشوديد. من دستم را واپس مى بردم و شما مى گرفتيد و آن را به سوى خود مى كشيديد.
  19. بار خدايا، آن دو-  طلحه و زبير-  پيوند خود بريدند و بر من ستم كردند و بيعت من گسستند. و مردم را بر ضد من برانگيختند.
  20. بار خدايا، هر گره كه بسته اند، بگشاى
  21. و آنچه تابيده اند، سست نماى
  22. و بدى و ناكامى را، در هر چه آروزيش را دارند و در راه و روشى كه در پيش گرفته اند، به آنان بنماى. پيش از آنكه جنگ را آغازند،
  23. از آنان خواستم به بيعتى كه شكسته اند بازگردند، و درنگ و تأنى نمايند، ولى نعمتى را كه به ايشان ارزانى داشته بودم، خوار شمردند و عافيت را پس زدند.
قبلی بعدی