همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمايه داران قرار داده است، پس فقيرى گرسنه نمى ماند جز به كاميابى توانگران ، و خداوند از آنان دربارة گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( علی اصغر فقیهی)  >  خطبه همام (توصیف پرهیزکاران) ( خطبه شماره 191 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

191- و من خطبة له (علیه السلام) یصف فیها المتقین:
رُوِی أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِی الْمُتَّقِینَ حَتَّی کأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ فَلَمْ یقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّی عَزَمَ عَلَیهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیهِ وَ صَلَّی عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام):
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَینَهُمْ مَعَایشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیا مَوَاضِعَهُمْ فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَینٍ شَوْقاً إِلَی الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْینِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ صَبَرُوا أَیاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیا فَلَمْ یرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا أَمَّا اللَّیلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآیةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکنُوا إِلَیهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْینِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَی أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکفِّهِمْ وَ رُکبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یطْلُبُونَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فِی فَکاک رِقَابِهِمْ وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْی الْقِدَاحِ ینْظُرُ إِلَیهِمُ النَّاظِرُ فَیحْسَبُهُمْ مَرْضَی وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ لَا یرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ وَ لَا یسْتَکثِرُونَ الْکثِیرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکی أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یقَالُ لَهُ فَیقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیرِی وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یعْلَمُونَ فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّک تَرَی لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ إِیمَاناً فِی یقِینٍ وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ وَ قَصْداً فِی غِنًی وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِی هُدًی وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ یعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَی وَجَلٍ یمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکرُ وَ یصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکرُ یبِیتُ حَذِراً وَ یصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکرَهُ لَمْ یعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ قُرَّةُ عَینِهِ فِیمَا لَا یزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یبْقَی یمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ قَلِیلًا زَلَلُهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَةً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَکلُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ حَرِیزاً دِینُهُ مَیتَةً شَهْوَتُهُ مَکظُوماً غَیظُهُ الْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ إِنْ کانَ فِی الْغَافِلِینَ کتِبَ فِی الذَّاکرِینَ وَ إِنْ کانَ فِی الذَّاکرِینَ لَمْ یکتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ یعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یعْطِی مَنْ حَرَمَهُ وَ یصِلُ مَنْ قَطَعَهُ بَعِیداً فُحْشُهُ لَیناً قَوْلُهُ غَائِباً مُنْکرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ مُقْبِلًا خَیرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ فِی الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِی الْمَکارِهِ صَبُورٌ وَ فِی الرَّخَاءِ شَکورٌ لَا یحِیفُ عَلَی مَنْ یبْغِضُ وَ لَا یأْثَمُ فِیمَنْ یحِبُّ یعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یشْهَدَ عَلَیهِ لَا یضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لَا ینْسَی مَا ذُکرَ وَ لَا ینَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا یضَارُّ بِالْجَارِ وَ لَا یشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ وَ لَا یدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ وَ لَا یخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ إِنْ صَمَتَ لَمْ یغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِک لَمْ یعْلُ صَوْتُهُ وَ إِنْ بُغِی عَلَیهِ صَبَرَ حَتَّی یکونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی ینْتَقِمُ لَهُ نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ لَیسَ تَبَاعُدُهُ بِکبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکرٍ وَ خَدِیعَةٍ.
قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً کانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام):
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کنْتُ أَخَافُهَا عَلَیهِ ، ثُمَّ قَالَ: أَ هَکذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا ، فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ، فَقَالَ (علیه السلام): وَیحَک إِنَّ لِکلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا یعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا یتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیطَانُ عَلَی لِسَانِک.


متن فارسی

به همام درباره پرهیزکاران

خطبه ای است از امیرالمومنین علیه السلام: روایت شده است که یکی از دوستان امیرالمومنین علیه السلام که به او همام می گفتند و مردی عابد بود، گفت ای امیر مومنان، پرهیزکاران را بدانگونه برای من وصف کن تا آن حد که گویی آنان را می بینم و به ایشان نگاه می کنم.
 امیرالمومنین علیه السلام در پاسخ به او، کندی و درنگ کرد آن گاه فرمود: ای همام، از خشم خدا بپرهیز و نیکوکار باش، پس به راستی و حقیقت خدا با کسانی است که پرهیزکارند و با کسانی است که کار نیک انجام می دهند.
 همام به این سخن، قانع نشد تا آن حد که برای انجام خواسته خویش، پافشاری کرد.
پس آن حضرت خدا را ستود و بر او ثنا خواند و بر پیغمبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد.
سپس فرمود: اما بعد از حمد خدا و درود بر پیامبر (صلی الله علیه و آله)، همانا خدای سبحانه و تعالی، در آن هنگام که مخلوقات خود را آفرید، بی نیاز از اطاعت و عبادتشان و ایمن از معصیت و نافرمانی آنان بود، زیرا نافرمانی کسی که فرمان او را نبرد، برای وی زیانی ندارد و فرمانبردن کسی که فرمان او را ببرد برای او سودی ندارد.
 خداوند، پس (از اینکه خلق خود را آفرید) وسائل زندگی هر یک را در دنیا میان شان قسمت کرد و هر کس را در مقام و منزلتی که مناسب حال وی بود، قرار داد بنابراین، کسانی که در دنیا از زمره پرهیزگاران هستند، آنان اهل فضیلتند، سخنشان درست، لباسشان، بر پایه اقتصاد و به اندازه احتیاج و رفتارشان با مردم، بر پایه توضع است، چشمانشان را از آنچه خدا بر آنان حرام ساخته، پوشانیده اند و گوشهایشان را بر شنیدن علمی سودمند، متوقف و سرگرم کرده اند، (و به شنیدن چیزهای دیگر نمی پردازند) جانهای ایشان، هنگامی که در بلاء و رنج قرار گیرند، مانند زمانی است که قرین آسایش و آرامش هستند، اگر مدت عمری که برای آنان، مقدر گردیده، وجود نداشت، روحهای ایشان، به علت اشتیاق به پاداش آخرت و برای ترس از کیفر یک چشم به هم زدن هم در جسدشان، قرار نمی گرفت، خدای آفریدگار، در نزد جانهای ایشان، با عظمت و بزرگ است و در نتیجه، آنچه غیر اوست، در دیدگانشان، کوچک و حقیر می نماید، پس آنان ، با یقینی که به وجود بهشت دارند، مانند کسی هستند که آن را دیده است، و بنابراین (مثل این است که) ایشان در آن قرار دارند و از نعمتهای آن برخوردارند، همچنین با یقینی که به آتش دوزخ دارند، به کسی می مانند که آن را مشاهده کرده و بنابراین، در آن گرفتار عذابند.
 دلهایشان در اندوه است و همگان از شرها و بدیهایشان در امانند، تنهایشان نحیف و لاغر و حاجتهایی که دارند، سبک و اندک است و جانهایشان پاک و دور از آلودگی است، زمانی کوتاه (در تحمل سختیها) صبر کردند و به دنبال آن، آسایشی است طولانی که در بهشت نصیب آنان خواهد شد، تجارتی است، سودآور که پروردگارشان برای آنان میسر ساخته، دنیا به سراغ ایشان آمد اما آنان آهنگ رفتن به طرف آن را نکردند، دنیا ایشان را اسیر خود نمود لیکن آنان، جان خود را فدیه دادند و خویشتن را رها ساختند.
 اما در هنگام شب ، ایشان قدمهای خود را منظم می کنند و به عبادت می ایستند، در حالی که جزءهای قرآن را با وضوح تمام و بدون شتاب تلاوت می کنند و با اندیشه کردن درباره مضامین آن، جانهای خود را محزون می سازند، و با آن، داروی دردشان را، بر می انگیزند، پس هرگاه به آیه ای (از آیه های قرآن) می رسند که در آن تشویق و نوید است، از روی طمع به آن تکیه می کنند و آرامش می یابند و جانهایشان با اشتیاق، نسبت به آن توجه می نماید و چنان گمان می برند که آنچه به آن تشویق شده اند، اکنون در برابر دیدگانشان قرار دارد، و چون به آیه ای که در آن، بیم دادن و ترساندن است، برخورد می نمایند آن را به گوش دلشان با دقت می شنوانند و به گمانشان چنان می رسد که صدای برافروخته شدن آتش دوزخ و شدت آن در بیخ گوشهایشان است، پس آنان (با توجه به وصفی که از ایشان شد) کمر خود را خم می کنند (مقصود رکوع نماز است) و کف دست و زانو و اطراف قدم را (یعنی انگشتان که هنگام نماز به زمین گذاشته می شود) بر زمین می نهند و می گسترند (مقصود سجده است) در حالی که از خدای تعالی آزادی خود را (از آتش دوزخ) درخواست می کنند و اما در روز، پس آنان ، مردمانی بردبار و عالم و نیکوکردار و پرهیزگارند که به راستی، ترس (از خشم خدا) ایشان را تراشیده به همانگونه که چوبه تیر تراشیده می شود (مقصود بیان لاغری شدید آنان است) که چون ناظری به ایشان بنگرد بیمارشان می پندارد در حالی که هیچ بیماری و مرضی در وجودشان نیست، و باز ناظر، پیش خود می گوید که خللی در عقل اینان راه یافته است (در صورتی که این حالتها در اثر ترس شدید از غضب خدا می باشد) هر آینه و به تحقیق، امری عظیم (یعنی خوف از خدا) با طبیعت ایشان در آمیخته (که در نتیجه آن) از اعمال اندک خویش راضی نمی گردند و اعمال بسیار خود را، بسیار نمی شمارند، بنابراین، ایشان خود را (به علت کوتاهی در وظائف بندگی خدا) متهم می سازند و از کوتاهی کردن در اعمال خود بیمناکند، هرگاه یکی از آنان را به واسطه اعمال نیکش بستایند، از آنچه در این زمینه گفته می شود در ترس و بیم قرار می گیرد و پس از آن می گوید: من نسبت به خود از دیگری داناترم و پروردگار من نسبت به من از خود من داناتر است.
 خداوندا، مرا به آنچه دیگران درباره ام می گویند، مورد بازخواست قرار مده و مرا از آنچه دیگران درباره ام گمان می برند بالاتر و برتر قرار ده و مرا در مورد چیزهایی که دیگران درباره ام نمی دانند بیامرز.
 و از جمله نشانه های یکایک ایشان (یعنی افراد متقی) این است که تو او را در دینداری نیرومند می بینی و با نرمخویی، دور اندیش، ایمانی همراه با یقین و حریص در آموختن علم و بردباری از جهت دانش میانه رو و مقتصد با توانگری، در عبادت خاشع و فروتن، با تنگدستی، متجمل و آراسته، در سختیها شکیبا و جویای حلال و برای رفتن به طرف هدایت سبکبال، و از طمع ورزی به دور، کارهای نیک را انجام می دهد، در حالی که ترسان است (که مبادا مورد رضایت خدا نباشد) روز را به سر می برد، در حالی که تمام همت و توجه او شکر الهی است، شب را سپری می سازد در حالی که تمام همت و توجه او یاد خداست، (و نیز) شب را ترسان به پایان می رساند و روز را شادان، آغاز می کند، ترس بدان علت که از غلفت در انجام وظائف بیم داده شده است و شادمانی به سبب آنچه از فضل و رحمت الهی نصیب او شده است، هر گاه نفس اماره او در چیزی که وی (یعنی نفس) از آن اباء دارد و آن را زشت می شمارد، از او فرمان نبرد، خواهش نفس را در مورد چیزی که وی (یعنی نفس) دوست دارد و طلب می کند بر نمی آورد، خوشحالی و شادمانی او درباره امور جاودانی است و بی میلی وی در امور ناپایدار است، بردباری را با علم و گفته را با عمل می آمیزد، او را چنان می بینی که آرزو و خواسته اش، نزدیک و آسان و به قدر احتیاج و لغزشهای اندک است، قلبش خاشع و نفسش قانع است، خوراکش کم و کارش آسان است دین او محکم و استوار و شهوت او مرده و خشم او فرو خورده شده است، به خیر او می توان امید داشت و از شر او می توان خود را در امان دانست، هرگاه در میان غفلت کنندگان از یاد خدا واقع شده باشد، نام او در شمار کسانی که به یاد خدا هستند، ثبت می شود (زیرا یاد خدا در قلب او جا دارد) و اگر در میان کسانی باشد که زبانشان به ذکر خدا جاری است نام او در شمار غفلت کنندگان از یاد خدا ثبت نمی گردد (زیرا در این صورت، با قلب و زبان به یاد خدا می باشد) کسی را که به او ستم روا دارد می بخشاید و به کسی که او را محروم داشته می بخشد و با کسی که پیوند خویشاوندی (یا دوستی) را با او گسسته، پیوستگی بر قرار می سازد، سخن زشت از او به دور و بر کنار و سخنش نرم و ملایم است، کار زشت در او نمی توان یافت و عمل نیک، در وی حاضر و آماده است، خیر او نمایان و شر او گریزان است، در پیشامدهای بزرگ و ناگوار، با وقار و در مقابل ناملایمات بردبار و در فراوانی نعمت و آسایش سپاسگزار است، به کسی که با او دشمنی می ورزد، ستم روا نمی دارد و به خاطر کسی که وی را (یعنی آن کس را) دوست می دارد، به گناه نمی پردازد، قبل از اینکه کسی به زیان او شهادت دهد خود به حق اعتراف می کند، هر چیزی را که نگاهداری و حفظ آن از وی خواسته شده، ضایع و تباه نمی سازد و آنچه به او یادآوری شده، به فراموشی نمی سپارد، کسی را با لقبی زشت نمی خواند و به همسایه، زیان نمی رساند، در برابر مصیبتهایی که به دیگران وارد می شود، شادی نمی کند و برای ورود به امری باطل گام نمی نهد، و از راه هموار و مستقیم حق بیرون نمی رود، اگر خاموش ماند، این خاموشی، او را اندوهناک نمی سازد و اگر بخندد صدایش به خنده بلند نمی گردد، هرگاه مورد ستم قرار گیرد، شکیبایی می کند تا خداوند، آن کسی باشد که انتقام او را از ظالم می گیرد، نفس اماره او، از دست وی در رنج است اما مردم از او در آسایشند، نفس خویش را برای آسودگی آخرت خود، در رنج قرار می دهد و مردم را از شر نفس خود قرین آسایش می سازد، دوری او از کسانی که وی از آنها دوری می کند از جهت زهد و پاک نگاه داشتن خود از آلودگیهاست و نزدیک شدن وی به کسانی که با آنان نزدیک می شود و از جهت نرمخویی و مهربانی است، دوری او به علت تکبر و بزرگ پنداشتن خود نیست، و نزدیک شدن وی از جهت مکر و فریب نیست، (راوی گفت) همام، پس از شنیدن این سخنان از هوش رفت، به گونه ای که دیگر به هوش نیامد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
 پس از این، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: آگاه باشید و بدانید که به خدا قسم و هر آینه و به تحقیق من از وقوع این حالت برای او، بیمناک بودم، آن گاه فرمود؟: آیا موعظه های بلیغ و موثر، با کسانی که شایستگی شنیدن آن را دارند، چنین می کند؟ در این وقت یکی از حاضران گفت: پس حال و کار تو چیست ای امیر مومنان (که با بیمی که از مرگ او داشتی این سخنان را گفتی یا اینکه چرا در خود تو که این سخنان را می دانی چنین حالتی رخ نمی دهد؟) امیرالمومنین (علیه السلام) در پاسخ آن مرد فرمود وای بر تو همانا برای (به پایان رسیدن) هر مدتی وقت معینی است که از آن، فراتر نمی رود و برای آن علت و سببی است که از آن تجاوز نمی کند، پس شتاب مکن و مواظب باش که بار دیگر چنین سخنی را بر زبان مرانی جز این نیست که شیطان، این سخن را بر زبان تو دمید و القا کرد.

قبلی بعدی