تکریم زن از دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه
چکیده
خداوند متعال انسانها را از دو جنس زن و مرد آفرید و هر کدام را به ویژگیها و صفات خاصی آراست تا با کسب خوبیها و شایستگیها به کمالات معنوی دست یابند و با گام نهادن در صراط مستقیم استعدادهایشان را شکوفا سازند. اسلام برتری افراد را به زن و مرد بودن نمیداند، بلکه آن را در گرو ایمان خالص، عمل صالح و انجام تکالیف الهی دانسته و هیچ عملی را ولو اندک ضایع و بیپاداش نمیگذارد. در این مقاله با توجه به اینکه در برخی جوامع دیدگاه نادرستی نسبت به زنان وجود دارد، تلاش شده تا مقام زن از دیدگاه امام علی(علیه السلام) تبیین شود. البته باید گفت که سخن کلى نهج البلاغه در زمینة مقام زن، همان سخن قرآن است. در این مقاله به اختصار و با استناد به نهج البلاغه، به مباحث فطرت زنان، وظایف زنان، تکریم زنان، معرفی الگوی مشارکت اجتماعی زن، مقام مادری زنان و جایگاه زن در خانواده از دیدگاه امام متقین با پرداخته شده است.
کلیدواژهها
امام علیعلیه السلام؛ زن؛ نهج البلاغه
مقدمه
حضرت علی(علیه السلام) به عنوان شخصیت بزرگ اسلامی، برای زن و نهاد خانواده، جایگاه بلندی را ترسیم نموده است. از کلمات گهربار و زندگی مشترک علی(علیه السلام) با فاطمه7 میتوان عمق منزلت زن را در اندیشة والای ایشان دریافت .قرآن ناطق، حضرت علی (علیهالسلام) در نگرش جامع نسبت به مسائل زنان در فرازهای مختلف از خطبهها، نامهها و حکمتها به صورت تحلیلی، تفسیر قوانین دینی در امور زنان را بیان کردهاند تا هیچ نقطة ابهامی در برنامهریزی مسائل زنان باقی نماند. در مجموعة پربار نهجالبلاغه، مباحث زنان در 53 مورد، در 25 خطبه، یک نامه و سیزده حکمت ذکر شده است. نهج البلاغه برگردانى از قرآن است. یعنى محتوا همان محتواى قرآن است که امیر المؤمنین على(علیه السلام) آن را در قالبى نوین و دیگر ریخته است. نهج البلاغه چیزى جز آنچه در قرآن آمده، ارائه نکرده است. فقط اینکه قرآن بهصورتى کلى براى تمام عصرها و نسلها سخن گفته است، اما نهج البلاغه این مسائل کلى را در رابطه با یک ملت مطرح کرده است و نشان داده است که مسائل کلى قرآن را چگونه مىشود دربارة یک ملت به کار برد و با زندگى یک جامعه آن را تطبیق داد.
امام 7 در بررسى هاى خود در زمینة مسائل اسلامى، سعى بر آن دارد که این ضوابط کلى اسلامى قرآنى را در مورد امتى که با آن درگیر است تطبیق دهد. خواه ناخواه، در این تطبیق دادن، ابعاد نارسایىها و کمبودهاى آن جامعه به چشم مىخورد، یعنى آنچه که در جامعه، مانع از انطباق اصول کلى اسلام است، مورد توجه امام قرار مىگیرد. علل و عواملى که مانع از تطبیق و اجراى احکام کلى الهى مىشود، مورد نظر قرار مىگیرد و به همین جهت مىبینیم که نهج البلاغه بیشتر به انتقاد مىپردازد.
در نهج البلاغه اصول کلى تازه نیست، اما آنچه که در تطبیق اصول کلى بر مواردش مطرح مىشود، کاملاً تازگى دارد. بىجهت نیست که در نهج البلاغه، دربارة شخصیت زن سخنى در میان نمىبینیم، هرچه هست بهصورت نقد است، هرچه هست بیان نارسایىهاست، هرچه هست بیان کمبودهاست. نهج البلاغه، آئینهوار سیما و شخصیت زن را آنچنان که هست مىنمایاند: کم را کم، اندک را اندک، نارسا را نارسا نه چیزى بر آن مىافزاید و نه چیزى از آن کم مىکند.
کسی که مىخواهد نهج البلاغه را بدون قرآن مورد بررسى قرار بدهد، مانند کسى است که روح را از کالبد جدا میکند. تفکیک قرآن از نهج البلاغه، تفکیک روح از کالبد است و براى فهمیدن سیما و چهره و شخصیت واقعى زن در نهج البلاغه باید به قرآن مراجعه کرد و انتقادهاى نهج البلاغه را، در کنار آن، در تطبیق مسأله مورد بحث قرار داد.
نکتة دیگرى که باید یادآوری شود اینکه در نهج البلاغه، مسائل تاریخى و مناسبتهاى تاریخى، الزاما باید مورد توجه قرار بگیرد. مناسبتهاى تاریخى سخن امام، به مثابة قراینى است که در کلام گفته مىشود. اگر ما سخنى را از قرائن متصل و منفصلش جدا کنیم، مفهوم نخواهد بود و مقصود گوینده را نخواهد رساند. مناسبتهاى تاریخى سخن امام، به مثابة این قرائن است اگر ما این قرائن را تفکیک کردیم، مقصد امام را بهخوبى درک نکردهایم. اگر بنا به مثال معروف لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ را از یا أَیُّهَا جدا کردیم، آنچه که قرآن مىگوید به آن نخواهیم رسید و اگر کلُوا وَ اشْرَبُوا را گرفتیم و به لا تُسْرِفُوا توجه نکردیم، به مفهوم واقعى و مقصد نهایى قرآن نرسیدهایم. همچنین است مناسبتهاى تاریخى در سخن امام.
آنچه که در اسلام، قرآن و نهج البلاغه دیده مىشود، مسألة «تساوى» است نه مسألة «تشابه»، تفاوت است و نه تبعیض. مسألة تفاوتهاى فیزیکى و روحى بین زن و مرد، مطلبى نیست که انکارپذیر باشد، از مقولة حقوقى و در قلمرو جعل هم نیست که بشود آن را اثبات یا نفى کرد.
مطالبى که در نهج البلاغه دربارة مقام و شخصیت زن آمده، اگر بهدرستى شمارش بشود، سیزده، چهارده مورد است. تمام این موارد مربوط به مناسبتهاى تاریخى خاصى است که باید مورد توجه قرار گیرد. مع الاسف، برخى، به مناسبتها توجه نکرده و از آن غافل ماندهاند. به عقیدة نگارنده قضایایى که در زمینههاى مشابه مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است، به صورت قضایاى «خارجیه» است نه به صورت قضایاى «طبیعیه» یا «حقیقیه». با طبیعت زن کارى ندارد، به صورت حکم کلى براى همة زنان جهان نیست. سخن از زن موجود در جامعه است با تمام نقصها و نارسائىهایش. آنچه که امام مورد انتقاد قرار مىدهد، زن موجود در جامعه است و کلیة زنانى که با چنین خصوصیات و خصایصى در جامعه ظاهر مىشوند. اگر در طبیعت زن خواستیم تحقیق کنیم، قرآن در این زمینه، مسأله را بهروشنى بیان کرده است و این در نهایت به همان مسأله بازمیگردد که قرائن و مناسبتهاى تاریخى را نباید ندیده گرفت.
مطلب دیگر اینکه در برخى از مسائل، احکام موقت مقطعى در اسلام، چه در عصر پیامبر و چه در عصر امیر المؤمنین، وجود داشته، و این احکام ثانوى به صورت دستورهاى مقطعى، سلسلهاى از احکام بوده است که به تناسب ظرفیتهاى زمان، بیان مىشده است. این مسأله، هم در زمینة مقولههاى حقوقى صادق است و هم در زمینة مباحث و مسائل دیگر که مربوط به مسائل ارزشى است و در این زمینه نمونههایى هم داریم. گاه برخى مسائل ارزشى هم به همین شکل در جامعه مطرح مىشود. بنا به برداشتى که دارم، برخى از مسائل که دربارة زن و مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است، در رابطه با این مسأله است و باز شرایط حاکم بر جامعه، اساس نظرها و دیدگاهها بوده است.
نکتة آخر که باید به آن اشاره کرد، مسألة تساوى و برابرى است. آنچه که در اسلام، قرآن و نهج البلاغه دیده مىشود، مسألة «تساوى» است نه مسألة «تشابه»، تفاوت است و نه تبعیض. مسألة تفاوتهاى فیزیکى و روحى بین زن و مرد، مطلبى نیست که انکارپذیر باشد، از مقولة حقوقى و در قلمرو جعل هم نیست که قابل رد یا اثبات باشد. در تفاوتهاى بین این دو جنس انسان، دو گونه انسان، با حفظ انسانیت در هر دو، حکمت بالغهاى هست که مسألة تقسیم مسئولیتهاست و این تقسیم مسئولیتها ایجاب کرده تا چنین تفاوتهایى باشد و یا به عکس چنین تفاوتهایى ایجاب مىکند که مسئولیتهاى متفاوتى بر دوش زن و مرد باشد. متقنترین و شایستهترین حکم و قانون آن است که با آنچه که در خلقت و آفرینش انسان هست تطبیق کند. تفاوتها از اساس تفاوتهاى موجود و عینى فیزیکى و روحى سرچشمه مىگیرد، اما «برابرى» یک مسألة ارزشى و حقوقى است و قابل جعل است و این مسألهاى است مهم.
جایگاه زن از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام)
فطرت زنان
زن موجودی ظریف، با احساس و عاطفة قوی است که خداوند متعال او را آفرید تا بخشی از بار رسالت تعلیم و تربیت جامعه را بر دوش گیرد و در مسیر کمال گام بردارد. خداوند زن را که مظهر جمال الهی است، آفرید و او را مایة آرامش و سکون همسر قرار داد تا خانه و خانواده را در سایة عطوفت و رحمت خود بیاراید. چراکه رحمت و مودت، مایة بقای زندگی است. امام متقیان توجه به فطرت زنان، لطافت و زیبایی زن را عامل مهمی در حفظ و حراست از زن میداند و میفرماید: «ان المرأة ریحانة لیست بقهرمانة»: همانا زن گل است، قهرمان نیست (نهج البلاغه: نامة 31). بر اساس این سخن، زن همانند گلی است که باید از آن مراقبت شود تا با طراوات و تازه بماند و بتواند در پرتو عطر و لطافت خویش، کانون خانواده را زیبا و با صفا سازد .
به دلیل ارزش و جایگاهی که اسلام برای زن قائل است، سفارشهای بسیاری در زمینة تکریم، محبت و احترام به زن بیان شده است. دین اسلام زن را از جایگاه زن بودنش مورد تقدیر قرار میدهد . علی(علیه السلام) در این باره به نقل از پیامبر میفرماید: «احترام بانوان را پاس نمیدارد مگر کسی که بزرگوار و کریم است و به ایشان اهانت نمینماید مگر کسی که پست و فرومایه است» (نهج الفصاحه).
اهمیت به استعداد و توانایی زن و قابلیتهای اجرایی متعدد او همانند تعلیمپذیری، هدفداری و مسئولیتپذیری در برنامهریزی زن در خانواده قابل توجه است؛ چرا که دوری از فطرت، بزرگترین ضربات را به توازن، تعادل و تکامل زن وارد میسازد.
وظایف زنان
امروز در جامعه شاهد هستیم که زنان سعی دارند در برخی شغلهایی وارد شوند که هیچگونه سنخیتی با روحیات آنها ندارد، در حالی که امام اول شیعیان در خصوص واگذاری وظایف به زنان میفرمایند: «لاتملک المرأة من الأمر ما یجاوز نفسها، فان ذلک انعم لحالها و ارخی لبالها و ادوم جمالها»؛ به زنان بیش از توان آنها امور را تحمیل نکنید، زیرا این رعایتها برای حال آنها مناسبتر، برای آرامش خاطرشان سودمندتر و برای دوام زیبایی آنها مؤثرتر است (نهج البلاغه: نامة 31). بانوان گاهی فراموش میکنند که وظیفة اصلی زن مسلمان در مرحلة اول شوهرداری و تربیت فرزندان است و انجام درست این وظایف شالودة اصلی نظام اسلامی را تضمین میکند تا راه سعادت و کمال الهی را سریعتر و بیخطر طی کند. وصی رسول خدا با درک این موضوع چنین به جامعة زنان خطاب میکند: «جهاد المراة حسن التبعل»؛ جهاد زن، خوب شوهردارای کردن است. بنابراین شیوة صحیح همسرداری که ریشة استحکام خانواده در آن نهاده شده است،
یکی از اصول مهم استراتژیک مسائل زنان است که ضروری است نظام اجتماعی، برای استحکام آن برنامهریزی کند.
تکریم زنان
تکریم زنان یکی از شاخصهها و نتایج مهم حکومت دینی است. امام علی 7در خطبة 105 فراز 9 تا 11، به بیان نعمتهای وسیع حکومت دینی میپردازد و تکریم زنان را یکی از شاخصهها و نتایج مهم حکومت دینی میخواند: «وقد بلغتم من کرامه الله تعالی لکم منزله تکریم بها أماوکم و توصل بها جیرانکم…»؛ بر اثر کرامت الهی مقام و منزلتی یافتید که (حتی) کنیزان، شما را گرامی داشتند. در اینجا مولای متقیان7، احترام به کنیزان (زنان تحقیر شده) را شاهد مثالی برای رشد جامعه دانستهاند، چراکه پیش از اسلام کنیزان هیچ منزلتی نداشتند. همچنین حضرت علی(علیه السلام)، زنان و مردان را دارای سرمایههای یکسانی از خلقت میدانند که هر یک به شکل متفاوتی در زن و مرد نمود پیدا کرده است. هرچند زن و مرد در برخی صفات مشترک هستند، اما در دیگر صفات با هم فرق دارند. «خیار خصال النساء شرار خصال الرجال: الزهود الجبن و البخل، فاذا کانت المراة مزهوه لم تمکن من نفسها و اذا کانت بخیله حفظت مالها و مال بعلها و اذا کانت جبانه فرقت من کل شیء یعرض علیها»؛ بهتری خوی زنان، بدترین خوی مردان است که همانا تکبر، ترس و بخل است؛ پس هرگاه زن متکبر باشد، به کسی جز همسر سر فرود نمیآورد و هرگاه بخیل باشد، مال خود و همسرش را حفظ میکند و هرگاه ترسو باشد، از آنچه به او روی میآورد، میترسد (نهج البلاغه: حکمت 226).
معرفی الگوی مشارکت اجتماعی زن در نهجالبلاغه
امام عارفان با بیان ساختار تشکیلاتی حضور زنان در نهادهای اجتماعی، بهترین الگوی ممکن در این حیطه را چنین ایراد میکنند: «ان استعطت ان لایعرفن غیرک فافعل»؛ اگر میتوانی کاری کنی که زنان، غیر از تو را (در تشکیلات) نشناسند، چنین کن (نامة 31/ 61). بر اساس مدل ارائه شده توسط امام علی(علیه السلام)، در چارچوب تشکیلات، ارتباط زنان فقط با مدیریت کل است و خواستههای آنان از طریق رأس مدیریت به زیر مجموعهها منعکس میشود. توجه به این نکته که امروزه برنامهریزی مباحث زنان در جهان دچار مشکل اساسی است و دنیای معاصر هنوز در شناخت زن و ویژگیهای او تصور روشنی ندارد و از آنجا که با اصل قرار دادن تشابه زن و مرد به برنامهریزی اقدام میکنند، هنوز هم نتوانستهاند به بهترین راهکار دست یابند. از این روست که ضرورت پرداختن به مباحث اساسی اسلام از قبیل قرآن و نهجالبلاغه برای معرفی ارزش و جایگاه والای زنان در جهان هستی بیش از بیش احساس میشود.
مقام مادری زنان
آن حضرت در جایی دیگر، مقام مادری را مورد تقدیس و ستایش قرار میدهد و میفرماید: «اگر فرزند در حق مادر محبت کند، نمیتواند یک روز بارداری وی را جبران کند». در جامعة عرب قبل از اسلام، مردم برای زنان و دختران ارزشی قائل نبودند و اگر کسی دختردار میشد، او را زنده بهگور میکرد. اما ظهور اسلام با تلاشهای پیامبر6، آغاز تحولی بزرگ برای زنان بود. نگرشهای جدیدی در جامعه به وجود آمد که زن را مورد تکریم و احترام قرار میداد. رسول گرامی اسلام6 هرگاه فاطمه3، دختر گرامیش را میدید، او را بسیار گرامی میداشت و پیشانی دخترش را میبوسید. اصولاً احترام و نکوداشت مقام زن در سیره و گفتار اهل بیت رسول خدا6 جلوهای شاخص دارد. چنان که علی 7میفرماید: دختر حسنه است و پسر نعمت. حسنه ثواب دارد، ولی از نعمت حساب میکشند (دربارة چگونگی استفاده از آن سؤال میکنند)» (مستدرک، ابواب الاولاد، باب 5، خ 6). و باز آن حضرت میفرماید: «کسی که دختری دارد، یاری، برکت و آمرزش خدا شامل حال او میشود» (همان).
علی(علیه السلام) برای حفظ شخصیت زن و جلوگیری از آسیبهای جسمی و روحی وی، به مواردی اشاره میکند. از نگاه آن حضرت، زن میتواند با حفظ حریم خود در جامعه حضور یابد و در فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شرکت کند و مانع تعدی بیگانگان شود. علی(علیه السلام) به زنان توصیه میکند هنگامی که برای تحقق مسئولیتهای اجتماعی در اجتماع و محافل عمومی حضور مییابند، حریم و پوشش مناسب داشته باشند، در این صورت است که در برخوردهای اجتماعی از مصونیت لازم برخوردار میشوند. حیا و پاکدامنی اگرچه برای هر فردی نیکو و زیبنده است، اما برای بانوان نیکوتر و لازمتر است. از این رو امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه میفرماید: «پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش فرد پاکدامن نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمیشود. همانا انسان پاکدامن فرشتهای از فرشتهها (ی خداوند) است» (حکمت 474).
امروزه زنان بسیاری در اقصی نقاط جهان، منزلت و حریم انسانی خود را به خوبی پاس میدارند. حضرت علی 7 سه خصلت متانت، احتیاط و حسابگری را از ویژگیهای مهم زن مسلمان میداند. از سخن آن حضرت چنین استنباط میشود که زنان باید در مراودات اجتماعی، متانت و در عین حال قاطعیت داشته باشند. این کار برای جلوگیری از تعدی مردان بیماردل به آنها مفید است. آن حضرت همچنین یادآور میشود که زنان باید در مراودات اجتماعی، محتاط، دانا و زیرک باشند تا مورد طمع و سوء استفاده قرار نگیرند و جامعه به چشم کالایی مصرفی به آنها نگاه نکند. علی 7، ویژگی دیگر زن مسلمان را حسابگری میداند. آن حضرت به زنان حسابگر ارج مینهد و متذکر میشود که زنان حسابگر و دقیق، از مال و آبروی همسر خویش مراقبت میکنند. بنابراین اگر یک زن به سه صفت متانت، حسابگری و احتیاط مزین باشد، به راحتی و آزادی میتواند در خانه و اجتماع گامهای سازنده و مؤثری بردارد .
جایگاه زن در خانواده
ازدواج و تشکیل خانواده، نیاز و ضرورتی است که در سایة آن انسانها میتوانند به رشد و تعالی برسند. بدون شک ارتباط بین اعضای خانواده مهم و در سطح اجتماع تاثیرگذار است. امروزه شاهدیم که صاحبنظران غربی از فروپاشی نهاد خانواده و روند رو به رشد خانوادههای تک والدی احساس خطر میکنند و درصدد یافتن راهحلهایی مناسب برای کاستن از پیامدهای این مسأله هستند. آدام بورسوا نویسنده و محقق مسائل اجتماعی در ایالت ایلی نویز آمریکا میگوید: بر اساس تحقیقات انجام شده، خانوادههای امروزی که بدون ازدواج به وجود میآیند منبع قوی برای شکلدهی به فرزندان ندارند و نمیتوانند وجدان اخلاقی کودک را بهخوبی شکل دهند. این خانوادهها رو به متلاشی شدن و اضمحلال هستند. امروز 32 درصد از بچهها نامشروع به دنیا میآیند، درحالی که در سال 1970، این تعداد 11 درصد بود. لذا وضعیت بسیار نگرانکننده است (بورسوا، 1383: 11).
دین اسلام برای خانواده اهمیت محوری قائل است. زنان و مردان هر یک در سیستم اجتماعی، دینی و تربیتی خانواده، وظیفه و نقشی کلیدی بر عهده دارند. نقش مهم زن مسلمان در خانواده، تدبیر امور داخلی خانواده و نظارت مسئولانه بر این کانون پرمهر است. علی(علیه السلام) به این نقش اشاره میکند و میفرماید: «والمراة راعیته علی بیت زوجها و هی مسئوله»؛ زن ناظر و مسئول امور خانه و همسرش است (شاملی، 1380).
او با نظارت صحیح خود در خانواده میتواند فضای صمیمانه و تفاهمآمیزی را ایجاد کند و زمینة یک زندگی سالم، بانشاط و همراه با موفقیت را فراهم سازد. از دیدگاه علی(علیه السلام)، زن در خانواده مسئولیت حساس و خطیری بر عهده دارد. خانهداری و رسیدگی به امور فرزندان و تربیت آنها، به همت و کوشش فراوان نیاز دارد. اصولاً رسالت مادری زیباترین و مقدسترین وظیفة زنان است و جز مادران فداکار کسی نمیتواند این نقش را به خوبی انجام دهد . در همین راستا، وقتی رسول گرامی اسلام(ص)، مسئولیتهای خانه را بین علی(علیه السلام) و همسرش فاطمه3 تقسیم میکند، به هر یک کاری متناسب با ویژگیهای زن و مرد محول میکند. علی را به کارهای بیرون از منزل و فاطمه را به رسیدگی به امور خانه و پرورش فرزندان ترغیب میکند. حضرت فاطمه3از این نوع تقسیم کار که هماهنگ با شخصیت و ویژگیهای زن است، خشنود میشود و خدا را سپاس میگوید.
از نقشهای مهم زن در کانون خانواده، رازداری و صداقت نسبت به همسر است. صداقت و راستی، مهمترین عامل تحکیم خانواده است که موجب جلب اعتماد متقابل میشود و رفتار محبتآمیز را بین زن و شوهر پدید میآورد . بدیهی است زن و شوهر از دو خانوادة متفاوت هستند که معمولاً فرهنگ و برخی عادتهای آنها نیز متفاوت است. ایجاد تفاهم بین این دو فرد، به تلاش و فداکاری نیاز دارد. البته در این خصوص زن نقش بارزتری در زمینة همگرایی خانواده ایفا میکند. شاید از همین رو است که بزرگان دین، رفتار خوب زن با شوهر و به عبارتی خوب شوهرداری کردن را به منزلة جهاد دانستهاند. یعنی ارزش مدارا و برخورد کریمانة زن با همسرش، همچون جهاد مجاهدی است که در راه خدا به مبارزه برخاسته است .
علی(علیه السلام)تمام سعی خویش را به کار میبست تا مردان جامعه، جایگاه ارزشمند زنان را درک کنند و بدانند که همسر و اعضای خانواده، بیش از هرچیز به مهر و محبت نیاز دارند و هیچگونه خشونت و بیحرمتی شایستة آنان نیست. آن حضرت میفرمود: «مردی که همسرش را بیازارد، نماز و هیچ کار خیری از او نزد خداوند پذیرفته نیست و نخستین کسی است که وارد آتش میشود» (وسائل، ابواب احکام الاولاد، باب 7، خ 1).
علی(علیه السلام)همچنین میفرماید: «هرکه به اهل (خانواده) خود بدی کند، از او امید احسانی نسبت به دیگران نمیرود» (ابن ابی الحدید، 1386: 12/ 163). به عبارت دیگر، چنین فردی در مسئولیتهای مهم اجتماعی و حتی در ادارة زندگی فردی از شایستگیهای لازم برخوردار نیست.
به دلیل عاطفی بودن زن، مرد باید در شکستها و ناکامیها، تکیهگاه محکم او باشد و در عین حال، لازم است در پرتو مهر و عطوفت زن، مرد نیز به آرامش و تعالی برسد .بسیاری از گرفتاریهای خانوادگی به مسائلی مربوط میشود که از سوی یکی از زوجین به دیگری تحمیل میشود. گاه نیز برخی اختلافات خانوادگی به مسائل جزئی و کماهمیت و یا درخواستهای غیرمنطقی زن یا شوهر برمیگردد. حضرت علی(علیه السلام)، خواستههای غیر منطقی زن و شوهر از هم را برای زندگی مشترک، آسیبزا میداند و از زنان و مردان میخواهد که در زندگی نسبت به هم مودت داشته باشند، چیزی را به یکدیگر تحمیل نکنند و زمینة رنجش هم را فراهم ننمایند. آن حضرت، 9 سال با همسرش فاطمه3 با صفا و صمیمیت تمام زندگی کرد و وقتی از او دربارة زندگی مشترکشان سوال شد، فرمود: «خدا را گواه میگیرم که در هیچ موردی فاطمه3 را به خشم نیاوردم و به او هیچ کاری را تحمیل نکردم. فاطمه(س) نیز چنین بود که در هیچ موردی خشم مرا برنینگیخت و در هیچ امری از من سرکشی نکرد» (شاملی، 1383).
از آنجا که هدف اصلی پیوند ازدواج و تشکیل خانواده رسیدن به آرامش جسم و روان و تداوم نسل است، باید معیارهای انتخاب همسر بهگونهای باشد که ایجاد یک خانوادة پایدار را تضمین کند. علی3 در موارد مختلف معیارهای انتخاب همسر نیکو را بیان فرموده است. یکی از این معیارها، هم کفو بودن زن و مرد است. یعنی زن و مرد، همشأن و همتای یکدیگر باشند، زبان و منطق هم را بفهمند و در بعد اعتقادی و فکری به یکدیگر نزدیک باشند و همدیگر را کامل کنند. همان طور که عل3 میفرماید: «مؤمن همکفو مؤمن است» (همان). در جایی میگوید: «هر مردی همسنگ و همترازش را از بین زنان برگزیند. زن هم در گزینش همسر، مردی را انتخاب کند که همسنگ او باشد» (مرحوم المقوم، وفات الصدیقه، ص 23). از نظر اسلام، همشأن بودن زن و شوهر، دین، فرهنگ، شخصیت و اخلاق و برخی خصوصیات جسمی را شامل میشود. در این رابطه، ویژگیهای ظاهری چون سن و هوش و سایر عوامل فردی نیز میتواند از معیارهای انتخاب همسر باشد .به این ترتیب ، مناسب است زنان و مردان در آستانة ازدواج، برای پیشگیری از مشکلات آینده، به ویژگیها و شرایط یکدیگر توجه داشته باشند و همسری را برگزینند که از نظر صفات کلی به آنها نزدیک باشد. در مجموع با انتخاب درست و همچنین تفاهم و گذشت و شکیبایی میتوان محیطی آرام، سالم و سرشار از موفقیت را برای همسر و فرزندان مهیا نمود.
نقصان عقل زن در نهج البلاغه
در نهج البلاغة فیض الاسلام، از امام(علیه السلام) نقل شده است: «معاشر النّاس، انّ النّساء نواقص الإیمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول...»؛ اى مردم، زنان ایمانشان ناقص است، حظ و بهرهشان کم است، عقلهایشان کم است (خطبة 79). علامت نقصان و کمى ایمانشان این است که مىبینیم از نماز و روزه در دوران ماهیانگىشان معاف هستند. اما علامت نقصان عقلهایشان این که شهادت دو زن به جاى شهادت یک مرد است. اما علامت نقصان بهرهشان این است که میراث زن، نصف میراث مرد است. پس شما بپرهیزید از شرّ زنان و از بهترینشان برحذر باشید و در معروف و کار خیر اطاعتشان نکنید تا این که در کار منکر و بد، طمع به خود راه ندهند.
این ترجمهاى متعارف بود، اگر کسى برداشت کند که این سخنان، کرامت زن را آنچنان که هست بیان نکرده، یا آن گونه که دشمنان ما مىگویند، اهانت به مقام زن کرده، شاید قابل قبول باشد. اما این نکته ناشى از آن است که سخن به درستى تحلیل نشده، چرا که ترجمه هیچگاه نمىتواند رساى به تفسیر مقاصد و مفاهیم مورد نظر گوینده باشد. به دو نکته باید توجه داشت: مضمون کلام و مناسبتهاى تاریخى و شرایط حاکمى که این سخن در آن شرایط گفته شده است. نخست به مناسبتهاى تاریخى این سخن مىپردازیم. البته باید یک نکته را یادآوری کرد که این سخنان، سندى هم دارد، البته نه آنچنان سندى که داراى شرایط خاصى در فقه است، بلکه شرایط لازم براى قبول یک خبر در این نکاتى که در نهج البلاغه آمده است وجود دارد، یعنى تنها سید رضى نیست که این سخنان را نقل کرده است، بلکه دیگران نیز نقل کردهاند و اگر گاه در سندیت شبهه مىشود یا ایرادى گرفته مىشود، شرایط خاصى است که فقط در فقه مطرح است و آن مخصوص فقه و براى استنباط احکام شرعیه است.
در جامعهاى که در آن، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) زمام امور را به دست گرفته، هر لحظه خوف آن مىرود که از زن، بهعنوان ابزارى براى پیشبرد اهداف سیاسى استفاده شود. امام مىخواهد این زمینه را منتفى کند، این پایگاه توطئهگران و فتنهجویان را نابود کند و با نابودى این پایگاهها، توطئهها خاموش شود. این سخن، بخشى از یک نامة طولانى است که امام در زمان اشغال سرزمین مصر بهوسیلة عمرو بن عاص و پس از شهادت محمد بن ابى بکر، نوشته و براى مردم مصر فرستاده است تا براى مردم مصر خوانده شود و به همین دلیل است که برخى آن را در خطبهها آوردهاند و برخى در نامه ها، چرا که هم به صورت نامه و هم به صورت خطبه ایراد شده بود.
در این نامة طولانى، امام کلیة حوادث بعد از رحلت پیامبر را که جامعة اسلامى به خود دیده است، تشریح مىکند و در حقیقت، اجمالى از تاریخ سیاسى اسلام بعد از رحلت پیامبر6 را بیان مىنماید تا به جریان جمل مىرسد و جنگ جمل و انگیزههاى بهوجود آورندة این فتنه و فاجعه را توضیح میدهد و از زمینههایى که باید در جامعه از بین برود تا این فتنهها بهوجود نیاید سخن مىگوید. در این رابطه است که امام به مسألة زن مىرسد، زن، آن موجودى که در برپا شدن این فاجعه و این فتنه، نقشى عظیم داشته است و کار چنین شده است که فرصتطلبان و پیمانشکنان براى دستیابى به اهداف پلیدشان، از این نقطه ضعف جامعه سود بردهاند نقطه ضعفهایى که هرگاه در جامعه موجود باشد، هر فتنهگر و توطئهگرى مىتواند از آن استفاده کند. امام مىخواهد این پایگاه توطئه گران و فتنهجویان را نابود کند و با نابودى این پایگاهها، توطئهها خاموش شود. مسألة زن در سخن امام(علیه السلام) با این مناسبت تاریخى آغاز مىشود: بهعنوان یک نقطة کور در جامعه، یک نقطة ضعف، زمینهاى براى سوء استفادة توطئهگران از زنى که از آن موقعیت خاص و مسئولیتهاى خاص خودش پا فراتر مىگذارد و به مسائلى مىپردازد که از عهدة او بیرون است و از او خواسته نشده است. مخصوصاً که این زن از یک سلسله خصائص هم برخوردار است که جامعهپسند است و تودههاى مردم از این خصیصههایى که در او وجود دارد، بهتر و بیشتر استقبال میکنند، در این موقعیت و با این شرایط تاریخى است که امام این سخنان را مىگوید.
اما تفسیر محتواى کلام؛ در این سخن، کلمة «ایمان»، «حظ» و کلمة «عقل» بهکار رفته است. ما روى این سه کلمه کمى تأمل مىکنیم. ایمان به چند معنا بهکار رفته است: گاه ایمان، صرفاً به مسألة اعتقاد، اعتقاد جازم و عقیدة قلبی گفته میشود و به آن گره و آن حالت جزم و یقین فکرى اطلاق مىشود که ناشى از تفکر و استدلال و دیگر ابزار شناخت است. انسان با تکیه و استفاده از ابزار مختلف شناخت به یک سلسله باورهایى مىرسد که به آن باورها ایمان گفته مىشود. این یک معناى ایمان است. ایمانى که در این سخن امام آمده به این معنا نیست، به دلیل تفسیرى که به دنبال دارد. گاه ایمان، به معناى عمل و مسئولیتهاى ناشى از عقیده است، چرا که ایمان تجلى عقیده در عمل است. وقتى عمل جلوهگاه عقیدة انسان باشد، به نام ایمان و به اسم ایمان مطرح مىشود. ایمان آن اعمال ناشى و سرچشمه گرفته از اعتقاد قلبى انسان است. باز ایمان به این معنا در قرآن و در متون اسلامى آمده، اما در سخن امام ایمان به این معنا هم نیامده است.
گاه ایمان، به معناى عمل و مسئولیتهاى حاکى از اعتقاد است. در بسیارى از موارد، به عمل انسان و مسئولیتها و عقاید باطنى که آن عمل نشان دهنده و ارائه دهندة آنهاست، ایمان گفته مىشود. و معناى چهارم ایمان که در موارد مختلف بهکار رفته است، معناى عمل و مسئولیتهایى است که در مقولههاى حقوقى و در نظام ارزشى و به تعبیر دیگر در شرع از انسان خواستهاند. ایمان، آن گونه مسئولیتهایى است که شرع بر اساس عقاید انسان از او طلب مىکند. در سخن امام(علیه السلام) ایمان به همین معنا به کار رفته است، چرا که به دنبالش تفسیر شده، «و امّا نقصان ایمانهنّ» یعنى اما این که مسئولیتهاى زن سبک است، کمتر است، دلیلش این است که اسلام نماز و روزه را در زمان عادت ماهیانهاش از او نخواسته است. اسلام از زن، مسئولیتهاى سنگین نخواسته است. نقصان ایمان به این معنا و کمبود مسئولیتهایى که بر عهدة زن گذاشته شده و نقصان وظایفى که از زن خواسته شده، نه اهانت به مقام زن است، نه کمبودى در شخصیت زن و نه چیزى از مقام و منزلت زن مىکاهد، بلکه این کم کردن مسئولیتها صرفاً از تفاوتهاى فیزیکى و روحى ناشى مىشود. امام سعى دارد سیما و شخصیت زن را آنگونه که هست، آئینهوار ارائه بدهد، یعنى درست انگشت روى نقطهضعفها بگذارد تا زن در جامعة اسلامى بتواند با جبران این کمبودها این خلأها را آنچنان پرکند که فاطمهوار و زینبوار نقش سازندة خود را در جامعه ایفا کند.
در مورد عقل نیز معانى مختلفى وجود دارد. نخستین معنایی که از «عقل» دریافت میشود، مبدأ ادراک و حیات فکرى انسان است. عقل مبدأ ادراک و تفکر انسان است. گاه به معناى اثر این مبدأ، به معناى مصدرى، آن تفکر و تعقل و ادراکى را که خاصیت این مبدأ انسانى و مبدأ شعور او است عقل مىنامند. گاه نیز مسألة عقل به معناى پیامدهاى تفکر است، آن حالتهایى که براى انسان بر اساس تفکر و بر اساس تعقل پیش مىآید. صبر و استقامت، تحمل، مسألة ضبط، مسألة دقت و مسائل مشابه، از آثار و پیامدهاى تعقل و تفکر است.
در این جملة امام(علیه السلام) که مىفرماید زنان در عقل ناقصند، به دلیل تفسیرى که در ادامه مىآید، منظور این نیست که مبدأ فکرى زن از نظر کمى یا کیفى کوچکتر یا کمتر از مرد است و حتى به معناى تفکر به معناى مصدرى نیز نیست. بلکه منظور آن آثاری است که از تفکر زن، به تناسب نیروهاى جسمانى و روحى اندک و ضعیف او، برخاسته است؛ یعنى: صبرش، استقامتش، تحملش، حافظه اش، دقتش. اگر کمبود این سلسله مسائل در زن بر اساس تفاوتهاى موجود بین او و مرد باشد، به معناى آن نیست که به زن اهانت شده یا مقام زن پائینتر از آنچه که هست معرفى شده است.
تفاوتهاى موجود بین زن و مرد از مقولات ارزشى و حقوقى نیست و قابل جعل نمىباشد و به همین دلیل نابرابرىهایی در قبول مسئولیتها ایجاد م ىکند. مسألة عقل، مسألة حظّ و مسألة ایمان در رابطه با همین دید مطرح مىشود و امام سعى دارد که سیما و شخصیت زن را آنگونه که هست، آئینهوار ارائه دهد (حجت الإسلام عمید زنجانی).
امام(علیه السلام) در شرایطى از مقام زن سخن مىگوید، از نقصان عقل و نقصان ایمان زن سخن مىگوید که همسرى چون فاطمه دارد. اگر ما به همین اصل توجه داشته باشیم، بسیارى از مسائل حل مىشود. در برابر دیدگان على(علیه السلام)، فاطمه بوده است و در شرایطى که على(علیه السلام)، فاطمه را در زندگى دیده است، پس از سالها این سخن را بر زبان مىآورد تا زنان جامعه با توجه به خلأها و کمبودها خود را به مقامى چون فاطمه و دخترش زینب برسانند.
نتیجهگیری
امام علی(علیه السلام) زن را اینگونه تعریف میکند: زنان مقام و منزلتی مساوی مردان دارند با این تفاوت که زنان فطرتی لطیف دارند و بر اساس این فطرت، وظایف خاصی دارند. از نگاه آن حضرت، زن میتواند با حفظ حریم خود در جامعه حضور یابد و در فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شرکت کند و مانع تعدی بیگانگان شود. البته زن در مسئولیتهای مهم اجتماعی و حتی در ادارة زندگی فردی، به دلیل عاطفی بودنش از شایستگیهای لازم برخوردار نیست. بنابراین مرد باید در شکستها و ناکامیها، تکیهگاه محکم او باشد و در عین حال لازم است در پرتو مهر و عطوفت زن، به آرامش و تعالی برسد. پس اگر هر کدام در جایگاه اصلی خود قرار گیرند، بنیان خانواده پایدار خواهد ماند. در جای دیگر امام علی(علیه السلام)، مقام مادری را مورد تقدیس و ستایش قرار داده که این مقام در درون زن نهاده شده است.
مراجع
نهج البلاغه
نهج الفصاحه
ابن ابی الحدید. (1386). شرح نهج البلاغه، محقق محمدابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبه آیتالله مرعشی نجفی.
بورسوا، آدام. (1383). «افول اخلاقی آمریکا». در فصلنامة مکاتبه و اندیشه، شمارة 20، زمستان 1383، صص95-107.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله. (1417ق). مستدرک علی الصحیحین. قاهره: دارالحرمین.
حر العاملی، محمد بن حسن. (بیتا). وسائل الشیعه إلی تحصیل المسائل الشریعه. قم: مؤسسه آل بیت لإحیاء التراث.
شاملی، عباسعلی. (1380). «منزلت زن در اندیشة والای امیرالمومنین(ع)»، در فصلنامة کتاب زنان، شمارة 11.
علائی رحمانی، فاطمه. (1369). زن از دیدگاه نهج البلاغه. قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
واتسون، هلن. (1382). «زنان و حجاب»، ترجمة مرتضی بحرانی. در فصلنامة کتاب زنان، شمارة 20، تابستان 1382، صص309-330.
منبع :نور المصطفی مقاله 3، دوره 4، شماره 7، پاییز و زمستان 1397، صفحه 42-55