ناتوانى ، آفت و شكيبايى ، شجاعت و زُهد ، ثروت و پرهيزكارى ، سپرِ نگه دارنده است : و چه همنشين خوبى است راضى بودن و خرسندى .
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( حسین استادولی)  >  تحریک مردم به جنگ ( خطبه شماره 34 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به نامه مورد نظر، شماره نامه را وارد کنید
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

34.و من خطبة (له (علیه السلام):في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج‏ و فيها يتأفف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد

1.      1.أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ  أَرَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً ؟

2.      إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ  [فَكَأَنَ‏] وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ.

3.      مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيَالِي وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ .

4.      مَا أَنْتُمْ إِلَّا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ .

5.      لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ تُكَادُونَ وَ لَا تَكِيدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ لَا يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ .

6.      غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ .

7.      وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ.

8.      وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ.

9.      أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ‏ الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ  وَ يَفْعَلُ اللَّهُ‏ بَعْدَ ذَلِكَ‏ ما يَشاءُ.

طريق السداد

10. أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ  لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا .

11. وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ‏.


متن فارسی

از یک خطبه ی آن حضرت  در تحریک مردم به جنگ با شامیان پس از فراغت از جنگ با خوارج  در این خطبه از مردم گلایه  دارد و راه  راست را خیر خواهانه در اختیار آنان می نهد

  1. اف بر شما !حتی از سر زنش شما هم بیزارم !آیا دلخوشید که زندگی دنیا را به جای آخرت گرفته  وذلت را به عزت نشانده اید ؟
  2. هنگامی که شما را برای جهاد با دشمن فرا می خواند دیدگانتان در حدقه ها می گردد گویی در سکرات مرگ غوطه ور ودر مستی غفلت شناورید .  باب گفتگوی من بر شما بسته می شود از این رو  سرگردان  می شوید ،گویی دل هاتان  دستخوش بازی شیطان شده وعقل  خود را از دست  داده اید.
  3. نه هیچ گاه مورد اعتمادم بوده  اید ونه  ستون محکمی هستید که به  پشتوانه ی شما بتوان بر دشمن تاخت ،ونه خویش و تبار توانمندی که به نیاز انداخت.
  4. شما تنها چون رمه ی شتری هستید که شبان آنها گم شده ،از هر سو جمع شوند از سوی دیگر پراکنده می گردند.
  5. نه بخدا سوگند بد شعله ی آتش جنگی هستید شما ! یرایتان نقشه می کشند و خود نقشه  نمی  کشید ،شهرها  را یک یک از چنگتان بیرون می اورند وبه خشم نمی  آیید دیده از شما بر نمی  دارند  وشما در خواب غفلت به سر می برید.
  6. به خدا سوگند آنان که شانه از یاری یکدیگر خالی می کنند محکوم به شکست اند!
  7. به خدا سوگند من گمان دارم که چون تنور جنگ گرم شود وخطر مرگ به جانتان افتد ،مانند جدا شدن سر از بدن از پسر ابی طالب جدا شوید .
  8. به خدا سوگند مردی که  دشمنش را چندان بر خود مسلط کند که گوشتش را تا مرز استخوان بخورد و استخوانش را بشکند و پوستش را بدرد مردی است  زبون و بزدل .
  9. (ای شنونده )تو اگر می خواهی چنین باش،اما من به خدا سوگند به جای اینکه چنین باشم با شمشیر مشرفی چنان ضربتی حواله کنم که استخوان های سر بپردوساق های دست و پا قلم شود ،و خداوند از آن پس هر چه خواهد بکند. 
    راه درست
  10. ای مردم ، مرا بر شما حقی است ، وشما را بر من حقی .حق شما بر من آن است که خیر و مصلحت شما را در نظر گیرم، بیت المال شما را  برایتان انبوه کنم ،وشما را آموزش دهم تا نادان نمانید ،و ادب آموزم تا دانش بیابید.
  11. اما حق من بر شما آن است که به بیعت خود وفادار باشید ودر حضور و غیاب خیر خواهی من کنید ،به هنگام دعوت پاسخم گویید وچون فرمانتان دادم فرمانم برید.[1]

[1] یا: تا به کار بندید.

قبلی بعدی