چون دنيا به كسى روى آورد ، نيكى هاى ديگران را به او عاريت دهد ، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نيز بربايند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عبدالمحمد آیتی)  >  به زياد بن ابيه ( نامه شماره 44 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

 (44) (و من كتاب له ( عليه السلام  )) إلى زياد ابن أبيه و قد بلغه أن معاوية كتب إليه يريد خديعته باستلحاقه

  1. وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُ  غَرْبَكَ فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ
  2. وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ ابْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ لَا يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ
  3. فَلَمَّا قَرَأَ زِيَادٌ الْكِتَابَ قَالَ شَهِدَ بِهَا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ لَمْ تَزَلْ فِي نَفْسِهِ حَتَّى ادَّعَاهُ مُعَاوِيَةُ

قوله ( عليه السلام  ) الواغل هو الذي يهجم على الشرب ليشرب معهم و ليس منهم فلا يزال مدفعا محاجزا و النوط المذبذب هو ما يناط برحل الراكب من قعب أو قدح أو ما أشبه ذلك فهو أبدا يتقلقل إذا حث ظهره و استعجل سيره


متن فارسی

از نامه آن حضرت (علیه السلام) به زياد بن ابيه.معاويه نامه ای به زياد نوشته تا او را بفريبد و در نسب به خود ملحق سازد.

  1. دانستم که معاويه نامه ای به تو نوشته و می خواهد پای عقلت را بلغزاند و عزمت را سست گرداند. از معاويه بر حذر باش که او شيطان است و از او روبرو و پشت سر و راست و چپ نزد آدمی می آيد تا به هنگام غفلت فرصت يافته مقهورش سازد و عقلش را بربايد.
  2. از ابو سفيان در مجلس عمر، سخن ناسنجيده ای سر زد که سبب آن هوای نفس و وسوسه های شيطان بود. به آن ادعا نه نسبی ثابت می شود و نه کسی سزاوار ميراث می گردد و کسی که بدان دل بندد، چونان کسی است که ناخوانده به بزم شرابخواران در آيد و پيوسته از آن جمع برانندش، يا مانند کاسه ای چو بينی است که به پالان شتر می آويزند که در يک جای قرار نگيرد و ثبات نيابد.
  3. چون زياد اين نامه برخواند، گفت: سوگند به خدای کعبه که به برادری من با معاويه شهادت داد. و اين خيال پيوسته در سر او بود تا آن گاه که معاويه او را برادر خود خواند.

سخن حضرت (علیه السلام) «الواغل» کسی است که به بزم شرابخواران هجوم می آورد تا با ايشان شراب خورد و آنان پی در پی او را از خود می رانند.«النّوط المذبذب»، پياله يا کاسه يا چيزی شبيه به آن است که به پالان شتر می بندند و هر گاه شتر تند می راند، می جنبد و به يک جای قرار ندارد.

قبلی بعدی