بْخل ننگ و ترس نقصان است . و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كُند مى سازد و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  مقالات (اجتماعی)  >  اتحاد و همبستگی در نهج البلاغه

اتحاد و همبستگی در نهج البلاغه

ضرورت اتحاد و همبستگی
قرآن این کتاب تدوین شده الهی، هم ادیان را صلای وحدت و اتحاد می زند و هم مسلمانان را فرمان صریح همبستگی و همدلی می دهد که همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و از تفرقه و جدایی و ناهماهنگی پرهیز کنید
علی علیه السلام با الهام از پیام قرآن می فرماید: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَی هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ؛ و همواره با بزرگ ترین جمعیّتها [یی که بر حق هستند،] باشید که دست خدا با جماعت است و از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره شیطان است، آن گونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشید هر کس که مردم را به این شعار (تفرقه و جدایی) دعوت کند، او را بکشید؛ هر چند که زیر این عمّامه من باشد.»
از این جملات به خوبی ضرورت اتحاد و همدلی در جامعه استفاده می شود و تا حدّی حضرت بر این امر تأکید می کند که می فرماید کسانی که شعار تفرقه و جدایی سر می دهند، آنها را به قتل برسانید.
در جای دیگر می فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ؛ همانا شیطان راههای خود را به شما آسان جلوه می دهد تا گره های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید و به جای وحدت و هماهنگی، پراکندگی را به شما بدهد و در پراکندگی شما را دچار فتنه گرداند.»

ارزش اتحاد و همدلی
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام برای تحکیم اتحاد و همدلی در جامعه ارزش آن را در نهج البلاغة بیان کرده است. در یک جا می فرماید: «أَلَا وَ إِنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطَّاعَةِ وَ ثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللَّهِ الْمَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بِأَحْکَامِ الْجَاهِلِیَّةِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدِ امْتَنَّ عَلَی جَمَاعَةِ هَذِهِ الْأُمَّةِ فِیمَا عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هَذِهِ الْأُلْفَةِ الَّتِی یَنْتَقِلُونَ فِی ظِلِّهَا وَ یَأْوُونَ إِلَی کَنَفِهَا بِنِعْمَةٍ لَا یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَهَا قِیمَةً لِأَنَّهَا أَرْجَحُ مِنْ کُلِّ ثَمَنٍ وَ أَجَلُّ مِنْ کُلِّ خَطَرٍ؛ آگاه باشید که شما دست از رشته اطاعت کشیدید و با احکام جاهلیت، دژ محکم الهی را که بر شما قرار داده شده بود، در هم شکستید؛ در حالی که خدای منزه بر جماعت این امّت منّت گذارده بود در آنچه بین آنها منعقد کرده، از ریسمان این الفت که در سایه آن زندگی کنند و در پناه آن به نعمتی برسند که هیچ یک از مخلوقین نتوانند ارزش آن را بشناسند؛ زیرا که آن از هر بهایی گران قدرتر و از هر کرامتی والاتر بود.»
این جملات، گویا امروز و برای جامعه ما نازل شده است. راستی کجا رفت آن همدلیهای اوّل انقلاب و جنگ؟ بیاییم دوباره آن ارزشها را زنده کنیم و نعمت بزرگ الهی را دوباره به جامعه خویش برگردانیم.
بیا تا شمع هم پروانه هم یار هم باشیم     در این گلشن بهار هم، گل هم، خار هم باشیم
چو یاران نبی در «صفّه» توحید بنشینیم    صفای هم، گل هم، باغ هم، گلزار هم باشیم

و گاه امام علی علیه السلام برای تبیین ارزش اتحاد و همدلی، آن را بزرگ ترین رهاورد بعثت می داند و در موارد مختلفی آن را گوشزد می کند و از جمله می فرماید: «...دَفَنَ اللَّهُ بِهِ الضَّغَائِنَ وَ أَطْفَأَ بِهِ الثَّوَائِرَ أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ؛ خدا به برکت او (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ) کینه ها را دفن کرد و آتش دشمنی را خاموش ساخت. با او میان دلها الفت و مهربانی ایجاد کرد و نزدیکانی را از هم دور ساخت. انسانهای خوار و ذلیل در پرتو او عزّت یافتند و عزیزانی [خود سر[ ذلیل شدند.»
و در جای دیگر می فرماید: «فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالَاتِ رَبِّهِ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْأَرْحَامِ بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِی الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِی الْقُلُوبِ؛ [پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ] آنچه را که به او ابلاغ شد، آشکار کرد و پیامهای پروردگارش را رساند. خداوند به وسیله او شکافها[ی اجتماعی] را به وحدت اصلاح کرد و فاصله را به هم پیوند داد و پس از آنکه آتش دشمنی و کینه های بر افروخته در دلها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی بر قرار کرد.»
دو قبیله اوس و خزرج نام داشت     یک ز دیگر جان خون آشام داشت
کینه های کهنه شان از مصطفی    محو شد در نور اسلام و صفا
اوّلاً اخوان شدند آن دشمنان           همچو اعداد عنب در بوستان...
همچو خاک مفترق در رهگذر          یک سبوشان کرد دست کوزه گر

در ارزش وحدت و همدلی همین بس که دستاورد بزرگ بعثت و هدیه بزرگ الهی به امّت اسلامی توسط پیغمبر رحمت صلی الله علیه و آله بود.
تلاش امام در تحقق وحدت
امام علی علیه السلام کسی نبود که درباره ارزش و ضرورت وحدت و همبستگی سخن بگوید، ولی خود به دنبال آن نباشد. هیچ کس مثل علی علیه السلام در راه وحدت جامعه مسلمین تلاش و فداکاری نکرده است. بگذارید عنان امام علی علیه السلام کسی نبود که درباره ارزش و ضرورت وحدت و همبستگی سخن بگوید، ولی خود به دنبال آن نباشد. هیچ کس مثل علی علیه السلام در راه وحدت جامعه مسلمین تلاش و فداکاری نکرده است
این بخش را به دست استاد مرتضی مطهری رحمه الله بدهیم که هم علی شناس بود و هم نهج البلاغه را سیر کرده بود. او می گوید:
«طبعا هر کس می خواهد بداند آنچه علی علیه السلام درباره آن می اندیشید، آنچه علی علیه السلام نمی خواست آسیب ببیند، آنچه علی علیه السلام آن اندازه برایش اهمیت قائل بود که چنان رنج جانکاه را تحمل کرد، چه بود؟ حدسا باید گفت: آن چیز وحدت صفوف مسلمین و راه نیافتن تفرقه در آن است. مسلمین قوّت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می دادند، مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه خود بودند. موفقیّتهای محیّر العقول خود را در سالهای بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند. علی القاعده علی علیه السلام به خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد.
امّا مگر باور کردنی است که جوانی سی و سه ساله دورنگری و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلّط و نسبت به اسلام وفادار باشد که به خاطر اسلام راهی را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست! بلی باور کردنی است. شخصیّت خارق العادة علی علیه السلام در چنین مواقعی روشن می گردد. تنها حدس نیست، علی علیه السلام شخصا در این موضوع بحث کرده و با کمال صراحت علّت را که جز علاقه به عدم تفرقه میان مسلمین نیست، بیان کرده است....»
اکنون به ذکر نمونه هایی از کلمات آن حضرت در این زمینه می پردازیم:
1. عاشق وحدت مسلمین
در بخشی از نامه ای که در جواب ابو موسی اشعری نگاشته و سعید بن یحیی اموی در کتاب المغازی آن را آورده، می فرماید: «وَ لَیْسَ رَجُلٌ ـ فَاعْلَمْ ـ أَحْرَصَ عَلَی جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ؛ این نکته را بدان که هیچ مردی از من حریص تر بر اتحاد و همبستگی امّت محمّد صلی الله علیه و آله نیست. از آن ثواب نیکو می جویم و فرجام نیک می طلبم.» 2. گذشت به خاطر وحدت
در ذی حجه سال 23 هجری پس از قتل عمر در روز شورا و بیعت کردن مردم با عثمان، فرمود: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی وَ وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَیَّ خَاصَّةً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِکَ وَ فَضْلِهِ؛ شما خود می دانید من از همه برای خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند! [به آنچه انجام داده اید،] گردن می نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو به راه باشد [و از هم نپاشد [و در آن ظلمی جز بر من نیست و پاداش این گذشت و سکوت را از خدا انتظار دارم.»
در جای دیگر فرمود: «آن گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا! نه در فکرم می گذشت و نه در خاطر می آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزی که نگرانم کرد، شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند. من از اوّل دستم را پس کشیدم تا آنجا که دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند [و مرتد شدند] و مردم را به محو دین محمد صلی الله علیه و آله دعوت کردند. ترسیدم که اگر در این لحظات حساس اسلام و مسلمین را یاری نکنم، خرابی یا شکافی در اسلام ببینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست که کالای چند روزه دنیا می باشد... .»
استاد مطهری رحمه الله از ابن ابی الحدید در شرح خطبه 119 نقل می کند که حضرت علی علیه السلام فرمود: «وَ اَیْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ أَنْ یَعُودَ الْکُفْرُ وَ یَبُورَ الدِّینُ لَکُنَّا عَلَی غَیْرِ مَا کُنَّا لَهُمْ عَلَیْهِ؛ به خدا سوگند! اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی در دین نبود، ما با آنان به گونه دیگری رفتار می کردیم.»
و همین طور از کلبی نقل می کند که علی علیه السلام در خطبه ای چنین فرمود: «قریش پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله حق ما را به خود اختصاص داد. «فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِیقِ کَلِمَةِ الْمُسْلِمِینَ وَ سَفْکِ دِمَائِهِمْ وَ النَّاسُ حَدِیثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ وَ الدِّینُ یُمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ یُفْسِدُهُ أَدْنَی وَهْنٍ وَ یَعْکِسُهُ أَقَلُّ خُلْفٍ؛ پس دیدم صبر از تفرقه کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است. مردم تازه مسلمان اند و دین مانند مشکی که تکان داده می شود، کوچک ترین سستی آن را تباه می کند و کوچک ترین خلافی آن را وارونه می نماید.»
آنچه بیان شد، به خوبی تلاش بی نهایت و گذشت بی پایان مولا را در راه وحدت و همبستگی جامعه اسلامی نشان می دهد.
عوامل اتحاد و همبستگی
نیاز به گفتن نیست که برای ایجاد وحدت و همبستگی در میان هر قشر و جامعه ای، نیاز به عوامل و حلقه های اتصالی است که اعضای یک جامعه و یا جوامع را مانند دانه های تسبیح منظم کند و به هم پیوند دهد. قطعا در این موضوع عوامل ظاهری و صوری چون: زبان، نژاد، جغرافیا و... نمی توانند آن وحدت و همبستگی مورد نظر را ایجاد کنند. اگر هم در برهه ای ایجاد شود، دوام و استمرار نخواهد داشت و از انحرافات جدّی که در جامعه مخصوصا ایّام انتخابات مشاهده می شود، تکیه بر ملّیت و قومیت و نژاد است. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «ای رسول من! اگر تو بخواهی همه ذخایر زمینی را توزیع کنی تا مردم را متحد سازی، نمی توانی ولکن خداست که بین قلبها الفت ایجاد می کند.»
اما عوامل معنوی به یقین در جامعه اسلامی، هم بین مذاهب مختلف و هم بین اقشار مختلف جامعه تشیّع وجود دارد که اهمّ آنها از دیدگاه امیر مؤمنان علیه السلام از این قرار است:
1. دین اسلام
اختلاف سلیقه ها و تفاوت اندیشه ها در جامعه اسلامی و در درون جامعه تشیّع بین اقشار مختلف، مخصوصا اندیشمندان، می تواند ایجاد اختلافات و شکاف کند؛ امّا چنانچه این اندیشه ها در راستای تحقّق دستورات اسلام باشد، خللی در وحدت ایشان به وجود نمی آورد. اگر همه تن به فرامین اسلام دهیم، هم اتحاد و وحدت بین تشیّع و تسنن به وجود می آید و هم بین حوزه و دانشگاه و هم تمام اقشار جامعه و هم از نظر روانی راحت و آسوده خواهیم بود.
قرآن کریم گاهی هشدار می دهد که اتحاد در دین را از دست ندهید؛ چنان که می فرماید: «و از مشرکان نباشید؛ از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروهها تقسیم شدند و [عجیب اینکه] هر گروهی به آنچه نزد آنهاست، [دلبسته و] خوشحال اند.»
در بطن اسلام، قرآن به عنوان اصلی ترین دستورات اسلام و نیز به عنوان مهم ترین عامل وحدت جامعه و اقشار مختلف آن مطرح است. خود می گوید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً»؛ «همه به ریسمان الهی [قرآن و اسلام[ چنگ بزنید!»
علی علیه السلام در کلمات خویش مهم ترین مبانی اتحاد را دین اسلام و قرآن می داند. یک جا می فرماید: «أَ مَا دِینٌ یَجْمَعُکُمْ؛ آیا دین نیست تا محور اتحادتان شود؟» و در جای دیگر می فرماید: «واقعیّت جز این نیست که همگی شما بر اساس دین خدا برادرید.»
بسیار دیده ایم که در یک شب تابستانی چراغ و یا لامپی در وسط حیاط یا بیابان روشن می شود و در مدّت کوتاهی انواع پروانه ها و دیگر موجودات زنده دور آن جمع می شوند و در واقع مجمعی از زندگی را در اشکال متنوع تشکیل می دهند؛ امّا هنگامی که آن را خاموش می کنیم، هر کدام به طرفی می روند و پراکنده می گردند. در مسائل معنوی و اجتماعی نیز همین گونه است. نور اسلام و قرآن که همان دین است، مایه وحدت، و ظلمت جهل و کفر و هواهای نفسانی موجب پراکندگی و نفاق می شود.
علی علیه السلام گاه قرآن را به عنوان اصلی ترین متن دین، رمز وحدت و همبستگی می داند و اعلام می دارد که چرا عده ای با هم اختلاف دارند؛ در حالی که: «إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِالِاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَی إِتْمَامِهِ اَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ اَنْ یُقُولُوا وَ عَلَیْهِ اَنْ یَرْضَی أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صلی الله علیه و آله عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ وَاللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ «مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَی ءٍ»... ؛ خدایشان یکی، پیامبرشان یکی و کتابشان یکی است. آیا خدای سبحان آنها را به اختلاف امر فرمود که اطاعت کردند؟ یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا کردند؟ یا خدای سبحان دین ناقصی فرستاد و در تکمیل آن از آنها استمداد طلبید؟ یا آنها (برخی دانشمندان) شرکای خدایند که هر چه بخواهند، در احکام دین بگویند و خدا رضایت دهد؟ یا خدای سبحان دین کاملی فرستاد. پس پیامبر صلی الله علیه و آله در ابلاغ آن کوتاهی ورزید؛ در حالی که خدای سبحان می گوید: «ما در قرآن چیزی را فروگذار نکردیم... .»
راستی چه زیبا گفته است اقبال، آنجا که می گوید:
از یک آیینی مسلمان زنده است     پیکر ملّت ز قرآن زنده است
ما همه خاک و دل آگاه اوست        اعتصامش کن که حبل اللّه اوست
چون گهر در رشته او سفته شد     ور نه مانند غبار آشفته شد

و گاه علی علیه السلام عملاً بین قبایل، دین و قرآن را محور وحدت قرار می داد؛ چنانکه در صلحی بین قبیله «ربیعه» و «یمن» چنین نوشت: «این پیمان نامه ای است که مردم «یمن» و «ربیعه» آن را پذیرفته اند؛ چه آنان که در شهر حضور دارند و چه آنان که در بیابان زندگی می کنند. «أَنَّهُمْ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ یَدْعُونَ إِلَیْهِ وَ یَأْمُرُونَ بِهِ وَ یُجِیبُونَ مَنْ دَعَا إِلَیْهِ وَ أَمَرَ بِهِ لَا یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً وَ لَا یَرْضَوْنَ بِهِ بَدَلًا وَ أَنَّهُمْ یَدٌ وَاحِدَةٌ عَلَی مَنْ خَالَفَ ذَلِکَ وَ تَرَکَهُ أَنْصَارٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ دَعْوَتُهُمْ وَاحِدَةٌ لَا یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ لِمَعْتَبَةِ عَاتِبٍ وَ لَا لِغَضَبِ غَاضِبٍ وَ لَا لِاسْتِذْلَالِ قَوْمٍ قَوْماً وَ لَا لِمَسَبَّةِ قَوْمٍ قَوْماً؛ آنان پیرو قرآن اند و به کتاب خدا دعوت می کنند و به انجام دستورات آن فرمان می دهند و هر کس که آنان را به کتاب خدا بخواند و فرمان دهد، پاسخ می دهند. نه برابر آن مزدی خواهند و نه به جای آن چیز دیگری بپذیرند و در برابر کسی که خلاف این پیمان خواهد یا آن را واگذارد، ایستادگی خواهند کرد. بعضی بعض دیگر را یاری می دهند. همه متّحدند و به خاطر سرزنش سرزنش کننده ای یا خشم خشم گیرنده ای یا خوار کردن بعضی یا دشنام دادن قومی، این پیمان را نمی شکنند.»
به درستی این پیمان همچنان زنده است و امروز نیز مسلمانان و اقشار مختلف جامعه می توانند از سرزنش دشمنان و تهدید قدرت طلبان نترسند و با عمل به قرآن و محور قرار دادن آن، خود را از اختلافها و خطرها حفظ کنند.
2. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جامعه آن روز جاهلی، باعث اتحاد و همدلی بین آنان گشت و این امر در تاریخ به اثبات رسیده است؛ چنان که در بخش ارزش وحدت نیز مورد اشارت قرار گرفت.
«جان دیون پورت» می نویسد: «... محمد صلی الله علیه و آله یک نفر [آدم] ساده، قبایل پراکنده، کوچک، برهنه و گرسنه کشور خودش را تبدیل به یک جامعه فشرده و با انضباط کرد.»
سرسپردگی در برابر فرامین و سنّتهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آن دوران می توانست جامعه اسلامی و اقشار مختلف آن را به همسویی و همگرایی بکشاند. «زبیر بن عوام» با یکی از انصار در مسئله ای اختلاف نظر پیدا کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله حکمی کرد که مورد قبول مرد انصاری واقع نشد. آن گاه این آیه نازل شد: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُوءْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»؛ «پس به پروردگارت قسم که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه تو را در اختلافات خود به داوری طلبند و سپس در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم آن باشند.»
علی علیه السلام وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در زمان خودش عامل مهمّ ایجاد اتّحاد و همبستگی در جامعه آن زمان می داند و می گوید: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنچه را که به او ابلاغ شد، آشکار کرد و پیامهای پروردگارش را رساند و شکافها [ی اجتماعی] را به وحدت اصلاح کرد و فاصله را به هم پیوند داد و پس از آنکه آتش دشمنی و کینه های برافروخته در دلها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی بر قرار کرد.» و شبیه این جملات را در بخشهای دیگر دارد. علی علیه السلام نقش وجودی پیامبر صلی الله علیه و آله و سخنان او را در ایجاد همبستگی و همدلی در طول تاریخ کارساز می داند؛ لذا در سرزنش عده ای که دست به ایجاد اختلاف می زنند، می فرماید: «إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ؛ خدای آنها یکی و پیغمبرشان [هم [یکی است. [با این حال چرا اختلاف می کنند؟]»
این نشان می دهد که در رسالت در کنار توحید محور وحدت و یگانگی است. آری، به قول اقبال لاهوری:
دل به محبوب مجازی بسته ایم      زین جهت با یکدیگر پیوسته ایم
عشق او سرمایه جمعیّت است     همچو خون اندر عروق ملّت است
عشق ورزی از نسب باید گذشت   هم ز ایران و عرب باید گذشت
امّت او مثل او نور حق است         هستی ما از وجودش مشتق است

آثار وحدت
آثار و برکات وحدت بی شمار است و در اینجا به نمونه هایی از این آثار که در کلام امیر موَحّدان علی علیه السلام در نهج البلاغه آمده، اشاره می شود؛ هر چند آثار و پیامدهای همبستگی و همدلی بیش از آن است که حتّی در یک مقاله مستقل بگنجد.
1. ریزش فیض و رحمت الهی
اگر در جامعه همدلی به وجود آید، باعث ریزش رحمت الهی می شود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلْجَماْعَةُ رَحْمَةٌ وَالْفُرْقَةُ عَذابٌ؛ وحدت و اتّحاد [باعث نزول [رحمت [الهی] و تفرقه و جدایی [موجب مشکلات و[ عذاب است.»
و علی علیه السلام فرمود: «الْجَمَاعَةُ بَرَکَةٌ؛ اجتماع [و اتفاق] مایه برکت است.»
غرض از انجمن و اجتماع جمع قواستچرا که قطره چو شد متّصل به هم دریاست
زقطره هیچ نیاید ولی چو دریا گشتهر آنچه نفع تصور کنی در آنجاست
زفرد فرد محال است کارهای بزرگولی زجمع توان خواست هر چه خواهی خواست
بدین دلیل «یَدُاللّه مَعَ الْجَماعیة» سرود که با جماعت دست قوی یدی طولاست
صریح ترین جمله از امام علی علیه السلام اگر همه تن به فرامین اسلام دهیم، هم اتحاد و وحدت بین تشیّع و تسنن به وجود می آید و هم بین حوزه و دانشگاه و هم تمام اقشار جامعه و هم از نظر روانی راحت و آسوده خواهیم بود.
درباره اینکه وحدت و همدلی باعث فیض و ریزش رحمت و نعمت الهی می شود، این جمله است: «خدای سبحان بر این امّت اسلامی، بر «وحدت و برادری» منّت گذارد که در سایه آن زندگی کنند و «یَأْوُونَ إِلَی کَنَفِهَا بِنِعْمَةٍ لَا یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَهَا قِیمَةً لِأَنَّهَا أَرْجَحُ مِنْ کُلِّ ثَمَنٍ وَ أَجَلُّ مِنْ کُلِّ خَطَرٍ؛ در زیر سایه آن به [ناز و] نعمتی برسند که هیچ یک از مخلوقین نتوانند ارزش آن را بشناسند؛ زیرا ا زهر ارزشی گران قدرتر و از هر کرامتی والاتر بود.»
2. عزّت و سربلندی
بر کسی پوشیده نیست که از مهم ترین آثار وحدت در جامعه، عزّت و سربلندی آن جامعه است، تاریخ به اثبات رسانده که هر قوم و ملّتی که وحدت و همدلی داشته، دارای عزّت و سربلندی بوده است.
علی علیه السلام نیز بر این اثر اتحاد سخت پای فشرده است. در آنجا که می فرماید: «وَ الْعَرَبُ الْیَوْمَ وَ إِنْ کَانُوا قَلِیلاً فَهُمْ کَثِیرُونَ بِالْإِسْلَامِ عَزِیزُونَ بِالِاجْتِمَاعِ؛ عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندک اند امّا با نعمت اسلام فراوان اند و با اتحاد [و همدلی] عزیز [و قدرتمند] هستند.»
و چه کسی می تواند در این دوران انکار کند که اسلام محوری و اتحاد بر گرد رهبری امام راحل رحمه الله چگونه ملّت مسلمان ایران و جامعه تشیّع را عزّتمند و سرافراز کرد و البته همه سر بلندی از مکتب اسلام و قرآن است.
منبع: سید جواد حسینی ، مبلغان ؛ فروردین 1386، شماره 89؛ص  18.