(93) (و من خطبة له ( عليه السلام ))
فَتَبَارَكَ اللَّهُ الَّذِي لَا يَبْلُغُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ حَدْسُ الْفِطَنِ الْأَوَّلُ الَّذِي لَا غَايَةَ لَهُ فَيَنْتَهِيَ وَ لَا آخِرَ لَهُ فَيَنْقَضِيَ
« 279»
(و منها) (في وصف الأنبياء)
فَاسْتَوْدَعَهُمْ فِي أَفْضَلِ مُسْتَوْدَعٍ وَ أَقَرَّهُمْ فِي خَيْرِ مُسْتَقَرٍّ تَنَاسَخَتْهُمْ كَرَائِمُ الْأَصْلَابِ إِلَى مُطَهَّرَاتِ الْأَرْحَامِ كُلَّمَا مَضَى مِنْهُمْ سَلَفٌ قَامَ مِنْهُمْ بِدِينِ اللَّهِ خَلَفٌ حَتَّى أَفْضَتْ كَرَامَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَى مُحَمَّدٍ ((صلىاللهعليهوآله)) فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ الْأُرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَهُ وَ انْتَخَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَيْرُ الْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَيْرُ الْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ الشَّجَرِ نَبَتَتْ فِي حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِي كَرَمٍ لَهَا فُرُوعٌ طِوَالٌ وَ ثَمَرَةٌ لَا تُنَالُ فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصِيرَةُ مَنِ اهْتَدَى سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْؤُهُ وَ شِهَابٌ سَطَعَ نُورُهُ وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ سِيرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ وَ كَلَامُهُ الْفَصْلُ وَ حُكْمُهُ الْعَدْلُ أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ هَفْوَةٍ عَنِ الْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ الْأُمَمِ
« 281»
اعْمَلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ عَلَى أَعْلَامٍ بَيِّنَةٍ فَالطَّرِيقُ نَهْجٌ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ أَنْتُمْ فِي دَارِ مُسْتَعْتَبٍ عَلَى مَهَلٍ وَ فَرَاغٍ وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ وَ الْأَعْمَالُ مَقْبُولَةٌ.
« 282»
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه بعضى از اوصاف خداوند را ياد آورى نموده
و انبياء و اولياء را ستوده و در آخر مردم را پند و اندرز داده): (1) برتر از هر چيز خداوندى است كه همّتهاى بلند او را درك نكرده و زيركي هاى هوشمندان باو نمى رسند (بكنه حقيقت ذاتش پى نبرند، زيرا بحدّى محدود نيست كه بتوان او را درك نمود) (2) اوّلى است كه پايانى براى او نيست تا به نهايت رسد (مبدا اشياء است، نه اوّلى كه او را آخر باشد) و نه آخرى است او را كه تمام شود (مرجع اشياء است، نه آخرى كه او را اوّلى باشد، زيرا اوّل و آخر بودن و غايت و نهايت از لوازم جسم است و او سبحانه از آن مبرّى است).
ص280
قسمتى از اين خطبه در باره پيغمبران (و پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السّلام) است: (3) خداوند پيغمبران را در برترين امانتگاه (صلب پدران) امانت نهاد، و در بهترين جايگاه (رحم مادران) قرار داد، و آنان را از صلب هاى نيكو به رحمهاى پاك و پاكيزه انتقال داد (پدر و مادر پيغمبران از حضرت آدم عليه السّلام تا خاتم النّبيّين صلّى اللّه عليه و آله خدا پرست بوده بشرك و كفر آلوده نگشته در زنا شوئى بر خلاف شرع و دستور الهىّ رفتار ننمودند) هر گاه يكى از ايشان از دنيا مى رفت ديگرى بعد از او براى نشر دين خدا بجاى او قيام مى نمود (بتبليغ احكام الهىّ مشغول مى گشت) (4) تا اينكه منصب نبوّت و پيغمبرى از جانب خداوند سبحان بحضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله رسيد، پس آن حضرت را از نيكوترين معدنها (صلب هاى پيغمبران پيش) رويانيد، و در عزيزترين اصلها (رحمها) غرس نمود (و آن بزرگوار را) از شجرهاى (نسل حضرت ابراهيم عليه السّلام) كه پيغمبرانش را از آن آشكار نمود و امين هاى (بر وحى) خود را از آن برگزيد (بوجود آورد) (5) خاندان او بهترين خاندانها و خويشان او بهترين خويشان و شجره او بهترين شجره ها است (آن حضرت از جميع پيغمبران افضل مىباشد) كه در حرم روييده و در (بوستان) مجد و شرافت قدّ كشيده (در مكّه معظّمه بدنيا آمده و تربيت شده) آن شجره را شاخه هاى دراز (ائمّه اثنى عشر) و ميوه اى است كه دست هر كس بآن نرسد، (6) پس آن حضرت پيشواى پرهيزكاران و روشنى ديده بينايان و چراغى است درخشان و ستارهاى است كه نور از آن ساطع است و آتش زنهاى كه شعله آن برق مى زند، روش او استقامت و طريقه اش هدايت و راهنمائى است، و سخن او جدا كننده (حقّ از باطل) و حكم و فرمانش بعدل و درستكارى است، (7) هنگامى آن بزرگوار به رسالت و پيغمبرى مبعوث شد كه مدّتها بود كسى به رسالت نيامده و مردم در انجام وظيفه از راه حقّ منحرف و امّتهاى پيغمبران پيش در غفلت و نادانى سرگردان بودند (حقّ تعالى آنان را به مبعوث شدن آن حضرت هدايت كرده از ضلالت و گمراهى نجات داد).
ص281
(بندگان خدا) (8) خدا شما را رحمت كند عمل كنيد بر (رويّه) نشانه هاى آشكار (ائمّه دين عليهم السّلام، زيرا آنان نشانه و چراغ هدايت و رستگارى مىباشند در تاريكى ضلالت و گمراهى) پس راه (دين) روشن و هويدا است كه (شما را) بدار السّلام (بهشت جاودانى) دعوت ميكند، (9) و شما در سرائى هستيد كه رضاء و خوشنودى حقّ تعالى را (به كردار نيكو) از روى فراغت مى توان بدست آورد (پس تا در اين جهانيد و فرصت داريد بهشت جاويدان را اندوخته نمائيد) و در جائى مى باشيد كه نامه ها (ى اعمال) باز است (هنوز بسته نشده مهر بر آن ننهاده اند) و قلمها (ى نويسندگان كردارتان براى ضبط آنها) در كار و بدنها صحيح و سالم است و زبانها گويا است، و توبه و بازگشت (از كردار زشت) پذيرفته، و كردارها (ى نيك) قبول مي شود (پس وقت را غنيمت شمرده فرصت را از دست نداده تا مى توانيد كارى كنيد كه رضاء و خوشنودى خدا را بدست آوريد، زيرا بعد از بيرون رفتن جان از بدن كارى انجام نمى توان داد كه رضاء و خوشنودى خداوند سبحان بدست آيد، چنانكه در قرآن كريم س (30) ى (57) مى فرمايد: فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ يعنى روز رستخيز عذر خواهى كسانيكه ستم كرده كافر گشتند بدستور الهىّ رفتار ننمودند سودى ندارد، و نه ايشان را راهى هست كه موجب رفع عذاب گردد. زيرا آنجا دار تكليف و انجام وظيفه نيست، بلكه جاى حساب و باز پرسى است).
قبلی [1] بعدی [2]Links
[1] http://farsi.balaghah.net/node/308
[2] http://farsi.balaghah.net/node/306