همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمايه داران قرار داده است، پس فقيرى گرسنه نمى ماند جز به كاميابى توانگران ، و خداوند از آنان دربارة گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  شناخت شناسی (سید رضی علیه الرحمه)  >  دوران زندگی سیّد رضی (ره)

دوران زندگی سیّد رضی (ره)

ابوالحسن محمّد بن حسین معروف به سیّد رضی (در نزد شیعیان) و به شریف رضی (به اصطلاح اهل سنّت) دانشمند فرهیخته و ادیب سخنور و استاد بی مانند در همه ی علوم زمان خویش، با همه ی کوتاهی زندگانی، چنان عمر پربار و آثار سودمند و با ارزشی از خود به یادگار گذاشته که همه ی درازا و پهنای روزگار را فراگرفته، بررسی و سیر در آن آثارِ مانا همه ی کتاب های تاریخ و سیره و تاریخ های ادبیات و علوم را از سده ی پنجم هجری تاکنون به خود مشغول ساخته است. در عین حال سیّد و آثار به جای مانده از او چنانکه باید شناخته و شناسانیده نشده است.
از آنجا که هر شخصیت فرهنگی و آثار آفریده شده ای فرزند زمان خویش است و عوامل فرهنگی و تاریخی و جغرافیایی و سیاسی و اجتماعی بر شخصیت و اثر او تأثیرگذار هستند، در ادامه به بررسی مختصر اوضاع تاریخی و اجتماعی و ادبی و انسانی روزگار سیّد رضی می پردازیم، باشد که در پرتو آن اوضاع، این دانشمند فرهیخته و آثار ماندگارِ به جای مانده از او را بهتر بشناسیم و روشن تر درباره ی آنها به داوری بنشینیم.

خلافت عباسیان (132-556 ه‍)
پس از حادثه ی جانگداز عاشورا در محرم سال 61 هجری در کربلا و به شهادت رسیدن امام حسین (علیه السّلام) نوه ی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و سلم) و فرزند علی (علیه السّلام) و فاطمه ی زهرا علیهاالسلام، به دست عوامل بنی امیّه؛ مردم مسلمان از خوابی گران که از بیست سال پیش بدین سوی بر آنان چیره شده بود بیدار شدند و تازه دریافتند که در چه اوضاع ضدّ اسلامی و ضدّ بشری گرفتار آمده اند. از همان روز قیام های چندی، بوسیله ی شخصیت های گوناگونی، علیه بنی امیّه برپا شد. شعار بیشتر به پا خاستگان «گرفتن انتقام خون حسین از بنی امیه» بود.
این قیام ها، بوسیله ی عوامل بنی امیه، با قساوت و درّنده خویی، درهم شکسته می شد، تا اینکه فرزندان عبّاس با استفاده از تجربه های قیام کنندگانِ پیش از خود، و با توجه به اندیشه ی نژادپرستانه و ضد ایرانی امویان، طرحی نو ریختند، و برای دست یافتن به پیروزی، بر طرز تفکر ملی گرایانه و اهل بیت دوستی ایرانیان تکیه کردند و دامنه ی قیام را به خراسان کشانیدند.
بنی عباس نخست ابومسلم خراسانی را با شعار «گرفتن انتقام خون امام حسین (علیه السّلام)» و «بازگردانیدن حق آل علی (علیه السّلام) به آنان» به مرو فرستادند. پس از اینکه ابومسلم یکصد هزار نیرو از ایرانیان بسیج کرد، آل عباس به او پیغام دادند که اکنون به نام ما تبلیغ و شعار ما را - که قطعه پرچم سیاهی بود - آشکار کن. ابومسلم چنین کرد و حتی هم پیمانان خود را هم که به نام آل علی با او متحد شده بودند و با ابومسلم در برگردیدن به نام بنی عباس مخالفت کردند، جنگید. آنگاه با کارگزاران بنی امیه در خراسان به کارزار برخاست و آنان را یکی پس از دیگری شکست داد و از میان برداشت تا اینکه به کوفه رسید، و از کوفه با نیروهای تازه نفسی به فرماندهی فرزندان عباس به شام رفتند و در ضمن پیکارهای سختی سرانجام بنی امیه را شکست دادند و خود حکومت را به دست گرفتند.
از آنجا که نیروی اصلی و عمده ی آنان در این پیروزی ایرانیان بودند، بنی عباس، ساختار حکومت را از شاهنشاهی ساسانی گرفتند، در آغاز کار و تا مدت یک سده، نژاد ایرانی را بر تازی برتر می دانستند، و اگرچه همه ی عوامل به قدرت رسیدنشان و مدیران و گردانندگان حکومت، مانند ابومسلم و خاندان برمکی، را با غدر و پیمان شکنی و فریب، از میان برداشتند، امّا چاره ای جز اتکای به ایرانیان نداشتند؛ و فرهنگ حاکم بر آنان، تا همان سده ی نخست، فرهنگ شیعی بود، اگرچه امامان شیعه را - که بعضاً خود نیز به عنوان امام بدانان معتقد بودند - محدود و زندانی می کردند، و سرانجام به شهادت می رسانیدند. (1)
از سال 132 تا 232 که دوره ی نخست عباسیان نامیده می شود، بیشتر به تثبیت و تحکیم قدرت سیاسی و نظامی گذشت.
دوره ی دوم حکومت عباسیان (334-232 ه‍)، دوره ی حاکمیت حدیث و قشری گری است.
متوکّل مجالسی از دشمنان علی ترتیب می داد و به استهزاء مشغول می شدند. علم کلام در زمان متوکّل رو به انحطاط گذاشت. وی عده ای از دانشمندان را کشت و با دانش و دانشمندان دشمنی می ورزید. دانشمندان و دانشجویان به تدریج از ایرانی و عرب، از بغداد بیرون رفته در شرق و غرب جهان اسلام پراکنده شدند. (2)
در دوره ی سوم خلافت عباسیان (447-334 ه‍) و معاصر با سال های حیات سیّد رضی، همچون دوره ی های قبل و بعد، خلافت مقامی اسمی و خلیفه پیشوای مسلمانان اهل سنّت بود، وظیفه اش این بود که حاکمیت فرمانروایان غیر روحانی را، که در ولایات و دارالخلافه با قدرت تمام حکم می راندند، صورت شرعی و قانونی دهد. خلفا خود، به استثنای مدت کوتاهی در اواخر این دوره، در حمایت امرای غیر روحانی بودند و آنان خلفا را به اراده ی خود عزل و نصب می کردند. (3)

حکومت آل بویه
سلسله ای ایرانی نژاد و شیعه مذهب از فرزندان ابوشجاع بویه که میان سال های 448-322 ه‍.ق بر بخش بزرگی از ایران و عراق و جزیره تا مرزهای شمالی شام فرمان راندند.
ایرانیان پیشینه ی فرهنگی دور و دراز و ریشه داری داشتند و برخلاف عرب ها و ترکان، بر هر جا چیره می شدند فرهنگی ژرف و گسترده نیز در آنجا ترویج می کردند.
تشیع از آغاز دو ویژگی داشته است: خردگرایی و آزاداندیشی، این ویژگی ها ریشه در قرآن و سنّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد؛ ولی امام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بود که آموزه های قرآن و رهنمودهای نبوی را با همه ی وجود فراگرفت، و با ایمان و اعتقاد ترویج کرد و به عنوان سنّتی در میان پیروانش، حتی مدعیان تشیّع در همه ی شاخه هایش، ماندگار شد.
آل بویه، هر شاخه ای از مذهب شیعه را که داشته اند، از سیطره ی این ویژگی ها آزاد نبودند، لذا خواسته یا ناخواسته، چنان فرهنگی در این سده (از 334 ه‍. تا 447 ه‍) از خود برجای گذاشتند و گسترش دادند که در تاریخ اسلام سابقه نداشت.
همه ی مورّخان و نویسندگان تاریخ ادبیات و علوم، از قدیم و جدید و شرق و غرب، این دوره را دوران زرّین تاریخ اسلام می دانند، و از جهت پیشرفت دانش و فرهنگ، بی مانند به شمار آورده اند. وجود دانشمندان بی شمار در این دوره، حتی در منصب وزارت، مانند ابوعلی سینا، خوارزمی، صاحب بن عَبّاد، ابن العمید، شاپور بن اردشیر و مهلّبی، ظهور دائرة المعارف ها، ظهور دانشگاه ها و کتابخانه های بسیار بزرگ در کنار مساجد، وجود فقها و متکلمین و فلاسفه ی بزرگ، کثرت ادیبان و شاعران، و تألیف کتاب های بسیار در موضوعات متعدّد علمی، به شهادت ابن ندیم در کتاب بسیار با ارزش خود الفهرست، همه گواه این مدعا هستند.

سده ی شاعران سه گانه
تاریخ سیاسی پیرامون زندگی و کارهای سیاستمداران، فرمانروایان، شاهان و فرماندهان می گردد؛ و تاریخ علوم و ادبیات بر گِرد کارها و آثار دانشمندان، نویسندگان و گویندگان. در هر دو گونه از تاریخ، شخصیّتِ سیاسی یا علمی یا ادبی، چنان برجسته و چیره است که در این میان نامی از مردم و مجتمع به گوش نمی رسد، و اگر هم از مردم سخن رود، در هیاهوی جنگ ها و کشت و کشتارها، یا در بانگ شادی مستانه ی جشن ها و شادی هایی که همان سران و فرماندهان و فرمانروایان به راه انداخته اند؛ گم و کمرنگ است؛ اما اشعار شاعران و آثار نویسندگان، از آنجا که باید، و شایسته است که اجتماع را به تصویر کشد، اگرچه به خاطر همان زورمندان باشد، تا اندازه ای، سایه هایی و بازتاب صدایی از مردم را از پشت گرد و خاک ها و داد و فریادها، به چشم و گوش می رساند.
از آنجا که شاعر و دانشمند، از میان مردم برخاسته است و با مردم سر و کار دارد، در آثار خود خواه ناخواه، بیشتر مردم را نشان می دهد؛ از این روی، در اینجا سر آن داریم که برای بهتر نشان دادن زندگی، آثار و مجتمع دانشمند و ادیب بزرگ سیّد رضی؛ دو شاعر برجسته ی زمان او را بشناسانیم که سیّد رضی؛ دو شاعر برجسته ی زمان او را بشناسانیم که سیّد رضی خود واسطه العِقد این عِقد [=گردنبند] گرانبها بر گردن تاریخ ادبیات سده های چهارم و پنجم هجری به شمار می رود.

ابوالطیب المتنبّی (354-303 ه‍):
احمد بن حسین، عربی نژاده، از بنی قحطان است که در سال 303 ه‍ متولد شد. زادگاه او در محله ی فقیرنشینان کوفه، به نام کِندِه بود، از این روی او را کندی هم لقب داده اند. پدر او را آبکش محله گفته اند، ولی شوقی ضیف (4)، مانند ابن خلّکان، این گفته را نمی پذیرد، و آن را از ادعاهای مخالفان به شمار می آورد؛ زیرا می گوید:

«گفته اند که پدرش او را به مکتبخانه ی اشراف زادگان گذاشت، و بعید است که چنین مکتبخانه ای فرزند آبکش محله را بپذیرد».
در خُردی مادر را از دست داد، و مادربزرگ وظیفه ی مادری او را به عهده گرفت.
کوفه یکی از مراکز تمدّن دوره ی عباسیان، و کهن ترین مرکز شیعیان به شمار است. و احمد از کودکی به دیده ای جِدّی به زندگی می نگریست، و همتی بلند داشت، و تربیتی پاک یافت.
امثال و حکم در اشعار متنبّی بسیار است، و ادیبان کهن، خواسته اند پیوندی میان او و ارسطو در این باره ایجاد کنند، لیکن بی گمان حکمت هایی که متنبّی در اشعار خود آورده زاییده ی اندیشه ی ژرف او، و آگاهی گسترده اش از زندگی و مردم است. (5)
متنبّی در مضمون شعر عربی مایه های نو و باروری وارد کرد، و این مایه ها در شعر ابوالعلاء معری به نهایت رشد و نموی که شایسته است رسید. (6)

ابوالعلاء معرّی (449-363 ه‍):
احمد بن عبدالله در 363 هجری در معرة النعمان، از خاندانی عرب زاده شد. وی در سه سالگی به آبله مبتلا شد و بر اثر این بیماری چشمان خود را از دست داد.
وی پس از فراگرفتن مقدمات دانش زمان، در آن هنگام که سیف الدوله بر حلب فرمان می راند، راهی آن دیار گردید. در حلب، نهضت فرهنگی نوینی به یاری سیف الدوله و متنّبی به راه افتاده بود. احمد از حلب توشه ها برگرفت، لیکن روح گرسنه ی او سیری ناپذیر بود، از آنجا به انطاکیه رفت که هنوز در تصرف رومیان بود. در آنجا نیز به کتابخانه ها و دانشگاه ها رفت، و چیزها آموخت. از آن شهر به لاذقیه رفت و در دیری فرود آمد و از راهبی که با فلسفه و علوم دینی آشنایی داشت چیزهای بسیار آموخت، سپس به طرابلس شام وارد شد.
سرانجام در سال 398 ه‍ به بغداد رفت. بغداد، در آن روزگار، مرکز فرهنگی و سیاسی جهان اسلام بود. همه ی دانشمندان در آن شهر جمع بودند. ابوالعلاء معرّی نیز به همه ی انجمن ها و مدرسه ها و کتابخانه ها سر می زد. (7)
از همه جا بیشتر به مجلس سیّد مرتضی می رفت. سیّد او را بسیار بزرگ می داشت. با سیّد رضی نیز دوستی داشته است.
در سال 400 ه‍ شنید که مادرش بیمار شده است، به معرة النعمان بازگشت و چون مادرش درگذشت، به اندازه ای بر روحیه ی او تأثیر گذاشت که از آن پس خود را زندانی خانه کرد و به گفتن شعر و تألیف آثارش همّت گماشت، و خود را زندانی دو زندان می دانست: نابینایی و خانه نشینی. و در همانجا بود تا اینکه در سال 449 ه‍ درگذشت.
جرجی زیدان می گوید:

«متنّبی آغازگر شاعران عصر سوم عباسی است، و ابوالعلاء پایان بخش آن، و چه نیک آغازی و زیبا پایانی!» (8)
از نظر فنّی، ابوالعلاء زمام لغت را به استواری در دست گرفته به هر جا بخواهد می کشاند. به گونه ای که او را نه تنها از شاعران درجه ی اول، بلکه از ستارگان درخشانی باید دانست که به ندرت در آسمان هنر به پرتو افشانی می ایستند.
به اجمال درباره اش گویند که شعر عربی پس از معرّی از جهت نگرش به طبیعت، و اندیشیدن در آفرینش و حکمت اجتماعی، به مرحله ی نوینی وارد شد، بنابراین می توان گفت که شعر، به دست او از خیال به حقیقت منتقل گردید.
دکتر محمود البستانی قصیده ی معروف ابوالعلاء، در ستایش امام علی (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام)، و اهل بیت (علیهم السلام) را می آورد که با ابیات زیر آغاز می شود:

و علی الأفق من دماء الشهیدین ... علیّ ونجله شاهدان
فهما فی أواخر اللیل... فجران و فی أولیاته شفقان
ثبتا فی قمیصه لیجیء ... الحشر، مستعدیاً إلی الرحمان (9)

و چنین نتیجه می گیرد که شاعر ما از لحاظ فکری به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد، و معتقد است که زندگی آزمایشگاهی است که نتیجه ی آن به بهشت یا دوزخ می انجامد، و نه تنها به اندیشه ی توحیدی، که به اندیشه ی اسلامی، و حتی تشیع نیز، اعتقاد دارد، زیرا به وضوح به غدیرخم اشاره می کند و بدبینی او نه تنها بر اثر فجایع تاریخی، ساختمان بدنی، و مسائل اجتماعی روزگار اوست، بلکه نتیجه ی تصور اسلامی او از دنیایی است که سرشار از شداید و مشکلات است. (10)
عبداللطیف شراره می گوید:

«اگر با نگرشی ژرف به یکصد و پنجاه سال پر تلاطم و حوادث سیاسی و فرهنگی سده های چهارم و پنجم هجری بنگریم می بینیم که شریف رضی پنج سال پس از کشته شدن متنبی پا بدین جهان می گذارد، و معرّی چهار سال پس از شریف رضی. این یک عمری کوتاه دارد، لیکن معرّی 80 سال می زید. این شاعران سه گانه مدت یکصد و پنجاه سال بر صحنه ی زندگی عرب، پی در پی ظاهر شدند. هر سه به امور همگانی سرگرم، و با سیاستمداران و دولتمردان، و بزرگان دین، و ارکان قضاء پیوندی نزدیک داشتند، و تلاش های با ارزشی در میدان زبان و ادبیات و تاریخ و آموزش و ارشاد، بذل کردند، و همه ی حوادث تاریخی و فرهنگی آن روزگار را در آثار خود بازتابیدند.» (11)

پی‌نوشت‌ها:

1. نک به: استاد شهید مطهری، سیری در سیرة ی ائمه ی اطهار.
2. جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، 530/2.
3. دایرة المعارف فارسی، ج 2، ذیل عباسیان.
4. تاریخ الادب العربی، 342/5.
5. همان، 351/5.
6. عبداللطیف شراره، ابوالطیب المتنّبی، ص 86.
7. حنّا الفاخوری، تاریخ ادبیات، صفحات 502-501.
8. تاریخ آداب اللغة العربیة، 571/2.
9. از خون دو شهید، علی و فرزندش / دو گواه بر دامان افق ایستاده اند.
آن دو گواه در اواخر شب دو سپیده دم / و در اوائل شب دو شفق سرخ می باشند
آن خون ها را در پیراهن خود نگاشته اند / تا روز حشر با دادخواهی به سوی خدای مهربان روان شوند.
10. تاریخ الادب العربی فی ضوء منهج البحوث الاسلامی، صفحات 624-623.
11. عبداللطیف شرارة، الشریف الرضی، ص 7، مکتبة المدرسة، الدار الافریقیة العربیة، بیروت، 1992.

منبع :جعفری، سیّد محمّد مهدی؛ (1388)، مجموعه ی اندیشه مندان ایران و اسلام احیاگر بلاغت علوی (مروری بر زندگی و آثار سیّد رضی)، تهران: نشر همشهری، چاپ اول